فیاض لاهیجی

فیاض لاهیجی

شمارهٔ ۵۵۴

۱

خاک پای تو که در چشم تر انباشته بودم

سرمه‌ای بهر چنین روز نگه داشته بودم

۲

گفتم از من نکشی دامن خود روز جدایی

شد غلط هر چه من از مهر تو پنداشته بودم

۳

همچو آیینه مرا روز سیه در پی سر بود

دیده آن روز که بر روی تو بگماشته بودم

۴

دفتر شرح پریشانی حال دل مهجور

نسخه‌ای بود که از زلف تو برداشته بودم

۵

در پس مرگ مگر سبز شود بر سر خاکم

تخم امّید که در مزرع دل کاشته بودم

۶

شد فزون آتش عشق توام از درد جدایی

داغ هرگز به سر داغ تو نگذاشته بودم

۷

لشکر گریة خون در پی سر داشته فیّاض

علم آه که در سحن دل افراشته بودم

تصاویر و صوت

نظرات