
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۵۷۹
۱
با تو هر شب لب از آب زندگانی تر کنم
روز چون شد زندگی را خاک غم بر سر کنم
۲
تیرهبختیهای من گر پرتو اندازد ز دور
شعله را در بر لباس از رنگ خاکستر کنم
۳
اختلاط بیغمانم کشت خواهم همچو خاک
از گریبانِ ملامت دیدگان سر بر کنم
۴
در سراب ناامیدی با خیال لعل او
العطش را لب تر از سرچشمة کوثر کنم
۵
میتوانم کرد رد تیر حوادث را ز خویش
گر زره از سایة زلف بتان در بر کنم
۶
مرغ تسلیمم، چه باک از شوخ چشمیهای دام
دام اگر در دست افتد زیب بال و پر کنم
۷
کرد خونها در دل من تیغ او از انتظار
گر به تیغ او رسم خون در دل جوهر کنم
۸
پهلوی راحت ندارم، مرد آسایش نیم
ضعفم از پا چون در آرد تکیه بر بستر کنم
۹
این فضای تنگ جای پر زدن فیّاض نیست
فکر بال افشانیی در عرصه دیگر کنم
تصاویر و صوت


نظرات