
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۶۰۰
۱
عمریست تا جدا ز تو مهوش نشستهایم
پروانهایم و دور ز آتش نشستهایم
۲
با آنکه عیش از دل ما نسخه میبرد
دایم چو زلف یار مشوّش نشستهایم
۳
در انتظار سرمة گردی از آن سوار
عمریست چشم بر ره ابرش نشستهایم
۴
فارغ نشد رقیب ز خمیازه چون کمان
تا ما به پهلوی تو چو ترکش نشستهایم
۵
ای زاهد از شکفتگی ما عجب مدار
عمری چون نشئه با می بیغش نشستهایم
۶
چون داغ لاله بیغم عشق پریرخان
افسردهایم اگرچه در آتش نشستهایم
۷
فیّاض غم مدار که هر چند پیش دوست
در خون نشستهایم ولی خوش نشستهایم
نظرات