
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۹۰
۱
جان فدا کردم که تا شد وصل او یک دم نصیب
عمر جاویدست میگردد کسی را کم نصیب
۲
تیشة غمّاز راز کوهکن را فاش کرد
حسن رسوا گشت چون شد عشق را محرم نصیب
۳
عشرت این گلستان وقف که شد یارب که شد
غنچه را قسمت ملال و لاله را ماتم نصیب!
۴
عمر باقی بود و روز تیره تا پیری کشید
شد شب عمر مرا آخر صباحی هم نصیب
نظرات