فردوسی

فردوسی

بخش ۱۲ - ستایش سلطان محمود

۱

جهان آفرین تا جهان آفرید

چون او مرزبانی نیامد پدید

۲

چو خورشید بر چرخ بنمود تاج

زمین شد به کردار تابنده عاج

۳

چه گویم که خورشید تابان که بود

کز او در جهان روشنایی فزود

۴

ابوالقاسم آن شاه پیروز بخت

نهاد از بر تاج خورشید تخت

۵

ز خاور بیاراست تا باختر

پدید آمد از فرّ او کان زر

۶

مرا اختر خفته بیدار گشت

به مغز اندر اندیشه بسیار گشت

۷

بدانستم آمد زمان سخن

کنون نو شود روزگار کهن

۸

بر اندیشهٔ شهریار زمین

بخفتم شبی لب پر از آفرین

۹

دل من چو نور اندر آن تیره شب

نخفته گشاده دل و بسته لب

۱۰

چنان دید روشن روانم به خواب

که رخشنده شمعی بر آمد ز آب

۱۱

همه روی گیتی شب لاژورد

از آن شمع گشتی چو یاقوت زرد

۱۲

در و دشت بر سان دیبا شدی

یکی تخت پیروزه پیدا شدی

۱۳

نشسته بر او شهریاری چو ماه

یکی تاج بر سر به جای کلاه

۱۴

رده بر کشیده سپاهش دو میل

به دست چپش هفتصد ژنده پیل

۱۵

یکی پاک دستور پیشش به پای

بداد و بدین شاه را رهنمای

۱۶

مرا خیره گشتی سر از فرّ شاه

و زان ژنده پیلان و چندان سپاه

۱۷

چو آن چهرهٔ خسروی دیدمی

از آن نامداران بپرسیدمی

۱۸

که این چرخ و ماه است یا تاج و گاه

ستاره است پیش اندرش یا سپاه

۱۹

یکی گفت کاین شاه روم است و هند

ز قنّوج تا پیش دریای سند

۲۰

به ایران و توران ورا بنده‌اند

به رای و به فرمان او زنده‌اند

۲۱

بیاراست روی زمین را به داد

بپردخت از آن تاج بر سر نهاد

۲۲

جهاندار محمود شاه بزرگ

به آبشخور آرد همی میش و گرگ

۲۳

ز کشمیر تا پیش دریای چین

بر او شهریاران کنند آفرین

۲۴

چو کودک لب از شیر مادر بشست

ز گهواره محمود گوید نخست

۲۵

نپیچد کسی سر ز فرمان اوی

نیارد گذشتن ز پیمان اوی

۲۶

تو نیز آفرین کن که گوینده‌ای

بدو نام جاوید جوینده‌ای

۲۷

چو بیدار گشتم بجستم ز جای

چه مایه شب تیره بودم به پای

۲۸

بر آن شهریار آفرین خواندم

نبودم درم جان بر افشاندم

۲۹

به دل گفتم این خواب را پاسخ است

که آواز او بر جهان فرخ است

۳۰

بر آن آفرین کو کند آفرین

بر آن بخت بیدار و فرخ زمین

۳۱

ز فرش جهان شد چو باغ بهار

هوا پر ز ابر و زمین پر نگار

۳۲

از ابر اندر آمد به هنگام نم

جهان شد به کردار باغ ارم

۳۳

به ایران همه خوبی از داد اوست

کجا هست مردم همه یاد اوست

۳۴

به بزم اندرون آسمان سخاست

به رزم اندرون تیز چنگ اژدهاست

۳۵

به تن ژنده پیل و به جان جبرئیل

به کف ابر بهمن به دل رود نیل

۳۶

سر بخت بدخواه با خشم اوی

چو دینار خوارست بر چشم اوی

۳۷

نه کند آوری گیرد از باج و گنج

نه دل تیره دارد ز رزم و ز رنج

۳۸

هر آن کس که دارد ز پروردگان

از آزاد و از نیک‌دل بردگان

۳۹

شهنشاه را سر به سر دوست‌وار

به فرمان ببسته کمر استوار

۴۰

نخستین برادرش که‌تر به سال

که در مردمی کس ندارد همال

۴۱

ز گیتی پرستندهٔ فر و نصر

زیَد شاد در سایهٔ شاه عصر

۴۲

کسی کش پدر ناصرالدین بود

سر تخت او تاج پروین بود

۴۳

و دیگر دلاور سپهدار طوس

که در جنگ بر شیر دارد فسوس

۴۴

ببخشد درم هر چه یابد ز دهر

همی آفرین یابد از دهر بهر

۴۵

به یزدان بود خلق را رهنمای

سر شاه خواهد که باشد به جای

۴۶

جهان بی‌سر و تاج خسرو مباد

همیشه بماناد جاوید و شاد

۴۷

همیشه تن آباد با تاج و تخت

ز درد و غم آزاد و پیروز بخت

۴۸

کنون باز گردم به آغاز کار

سوی نامهٔ نامور شهریار

تصاویر و صوت

شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو » تصویر 26
شاهنامهٔ دیگری از کتابخانهٔ بریتانیا - نسخه‌برداری شده توسط غیاث‌الدین بایزید صراف به سال ۸۹۱ هجری قمری » تصویر 12
شاهنامهٔ مصور نسخه‌برداری شده در هند » تصویر 33
فرید حامد :
سهراب سیفی :
فرشید ربانی :
عندلیب :
فرهاد بشیریان :

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۰۹ - ۰۵:۵۰:۲۳
در فرهنگ جهانگیری امده است که امین ومعتمد مردم را استوار گویند
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۰ - ۱۶:۲۱:۰۹
فرش را به فارسی گستردنی و نهالین و شادورد می گویند شادورد در شاهنامه امده است و نهالین را لرها امروزه به کار می برند ولی نهالی می گویند نازک را تنک و ضخیم را هنگفت می گفته اند
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۳ - ۱۷:۴۵:۱۱
سه پسر فریدون یکی سلم است که سیریم و یا سیروم و هروم نام داشت که بعد ها همان رومیان خوانده شدند
user_image
Zari
۱۳۹۴/۰۳/۲۳ - ۱۶:۰۴:۵۴
وزن این بیت با سایر بیتها نمی خواند! :بر آن شهریار آفرین خواندمنبودم درم جان برافشاندم
user_image
شاهین به آیین
۱۳۹۵/۱۲/۱۶ - ۱۶:۱۴:۲۱
بر آن شهریار ، آفرین خوانده امنبودم درم ، جان برافشانده ام
user_image
مرتضی قاسمی
۱۳۹۶/۱۰/۱۴ - ۰۳:۴۶:۱۷
بر آن شهریار آفرین خواندمنبودم درم جان برافشاندموزن این بیت کاملاً درست است و اگر سکته‌ای در آن وجود دارد به دلیل قرار گرفتنِ نونِ ساکن پس از هجای بلندِ «ا» است. خوانندگان آوازهای سنتی و افراد آشنا به وزن در این مواقع، برای سهولتِ تلفظ، کسرهٔ خفیفی به حرف نون می‌دهند و آن را به‌صورت «خوانِدم» می‌خوانند.
user_image
رضیه
۱۳۹۸/۰۹/۱۴ - ۱۳:۲۳:۳۹
منظور از ابوالقاسم کیه؟خود حکیم فردوسی؟
user_image
مستور
۱۳۹۹/۰۹/۰۴ - ۰۱:۱۳:۴۶
یعنی فردوسی پول خوبی از سلطان گرفته بوده که چنین توصیفی کرده.همچنان "ایران" نام افغانستان کنون است و در شعر فردوسی نمایان است.
user_image
علی رضا صادقی
۱۳۹۹/۰۹/۱۲ - ۱۴:۱۱:۲۸
نه کند آوری گیرد از باج و گنجدر تصحیح خالقی مطلق به جای واژه باج، کلمه تاج آمدهه است.
user_image
مصطفی قباخلو
۱۳۹۹/۱۱/۲۰ - ۰۵:۰۴:۰۷
سلام گفته دوستمون درسته همین که :مرتضی قاسمی نوشته:بر آن شهریار آفرین خواندمنبودم درم جان برافشاندموزن این بیت کاملاً درست است و اگر سکته‌ای در آن وجود دارد به دلیل قرار گرفتنِ نونِ ساکن پس از هجای بلندِ «ا» است. خوانندگان آوازهای سنتی و افراد آشنا به وزن در این مواقع، برای سهولتِ تلفظ، کسرهٔ خفیفی به حرف نون می‌دهند و آن را به‌صورت «خوانِدم» می‌خوانند.
user_image
مصطفی قباخلو
۱۳۹۹/۱۱/۲۱ - ۰۰:۰۶:۴۹
در خصوص گفته مستور که گفته مستور نوشته:یعنی فردوسی پول خوبی از سلطان گرفته بوده که چنین توصیفی کرده.شما حق قضاوت نداری به این دلیل که شرایط فردوسی و رسوم و ترس های احتمالی او را نمیدونیهدفم این نیست متعصبانه از حکیم دفاع کنم در این خصوص نباید گمانه زنی گرد.
user_image
میلاد بنام
۱۴۰۱/۰۱/۲۵ - ۲۲:۵۴:۴۲
با درود، بیت پانزدهم به این شکل خوانده می شود: «یکی پاک دستوَر پیشش به پای به داد و به دین شاه را رهنمای» بنده اطلاعی از شکل نگارش در نسخ اصل ندارم و شیوه نگارش بالا را لزوماً نادرست نمی دانم. صرفاً جهت کمک به دوستانی که هنگام خوانش ممکن است دچار شبهه شوند عرض کردم.
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۱/۰۸/۰۳ - ۰۱:۲۵:۱۶
با سلام کسانی که گمان می کنند فردوسی بخاطر پول و خوشایند سلطان محمود غزنوی, شاهنامه را سروده و پولِ خوبی گرفته است, سخت در اشتباه هستند. فردوسی در ۴۰ سالگی که فردی متمول و باتجربه بود شروع به سرودن شاهنامه کرد و نزدیک به ۳۰ سال از عمرِ خود و همچنین تمام دارایی خود را بر سرِ شاهنامه صرف نمود. فقر و تنگدستی فردوسی در ابتدای داستان اسفندیار کاملا مشهود است در صورتیکه هنوز به اواسط شاهنامه هم نرسیده بود! دِرم دارد و نُقل و جامِ نبید/ سرِ گوسفندی تواند بُرید مَرا نیست! فَرّخ مرا آن را که است/ ببخشای بر مردم تنگدست حال اگر به هزینه چاپِ تنها یک جلد شاهنامه در ۱۰۰۰ سال پیش توجه شود که نیاز به تعدادی بیشمار پوستِ گاو و گوسفند و هزینه یِ کتابت و رونویسی توسط کاتبان نیز بوده است درمی یابیم که تنها راهی که فردوسی برای حفظِ شاهنامه که در واقع حفظ فرهنگ, زبان, تاریخ, ریشه, آداب و رسومات و... بوده, پناه بردن به یک پیشتیبانِ مالی (اسپانسر) بوده که در آن زمان و حتی در همین زمان حال هم , حکومت ها می باشند. کاش آماری از تعداد نسخه هایی که شاهنامه توسط دربار و دیوانِ سلطان محمودِ غزنوی تکثیر شده است می بود تا دانست چه میزان دینار طلا صرفِ آن شده است. قطعا سلطان محمود غزنوی که یک فرمانده نظامی بوده از شاهنامه که سرشار از سلحشوری فرماندهان و پهلوانان بوده است, حظ وافر برده و خواستار حفظ آنها و در واقع یک نوع هم ذات پنداری! با آنها داشته است.
user_image
Avesta Gdzi
۱۴۰۲/۰۲/۱۱ - ۱۸:۴۴:۴۰
درود بر شما خانم صادقلو. آنچه گفتید دقیقا در کتاب نامور نامه استاد زرین کوب هم گفته شده و دقیقا فردوسی قبل از اینکه محمود غزنوی به سلطنت برسد سرودن شاهنامه را آغاز کرده و بعدها برای اینکه کار سترگ و عظیمش باقی بماند باید در تعداد زیاد نوشته و تکثیر میشده و نیاز به اسپانسر مالی داشته که تنها راهش دربار سلطان عصر بوده.