فردوسی

فردوسی

بخش ۴ - گفتار اندر آفرینش مردم

۱

چو زین بگذری مردم آمد پدید

شد این بندها را سراسر کلید

۲

سرش راست بر شد چو سرو بلند

به گفتار خوب و خرد کار بند

۳

پذیرندهٔ هوش و رای و خرد

مر او را دد و دام فرمان برد

۴

ز راه خرد بنگری اندکی

که مردم به معنی چه باشد یکی

۵

مگر مردمی خیره خوانی همی

جز این را نشانی ندانی همی

۶

تو را از دو گیتی بر آورده‌اند

به چندین میانجی بپرورده‌اند

۷

نخستین فطرت پسین شمار

تویی خویشتن را به بازی مدار

۸

شنیدم ز دانا دگرگونه زین

چه دانیم راز جهان آفرین

۹

نگه کن سرانجام خود را ببین

چو کاری بیابی از این به گزین

۱۰

به رنج اندر آری تنت را رواست

که خود رنج بردن به دانش سزاست

۱۱

چو خواهی که یابی ز هر بد رها

سر اندر نیاری به دام بلا

۱۲

نگه کن بدین گنبد تیزگرد

که درمان ازوی است و ز اوی است درد

۱۳

نه گشت‌ِ زمانه بفرسایدش

نه آن رنج و تیمار بگزایدش

۱۴

نه از جنبش آرام گیرد همی

نه چون ما تباهی پذیرد همی

۱۵

از او دان فزونی از او هم شمار

بد و نیک نزدیک او آشکار

تصاویر و صوت

شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو » تصویر 17
شاهنامهٔ دیگری از کتابخانهٔ بریتانیا - نسخه‌برداری شده توسط غیاث‌الدین بایزید صراف به سال ۸۹۱ هجری قمری » تصویر 9
شاهنامهٔ مصور نسخه‌برداری شده در هند » تصویر 31
فرید حامد :
سهراب سیفی :
فرشید ربانی :
عندلیب :
فرهاد بشیریان :

نظرات

user_image
نیما
۱۳۸۷/۱۰/۲۷ - ۰۲:۳۰:۳۸
در خط شش میانچی باید عوض شود به میانجی
پاسخ: با تشکر، جایگزینی مطابق نظر شما انجام شد.
user_image
کامران
۱۳۹۰/۰۹/۱۳ - ۰۸:۵۹:۲۹
شد این بندها را سراسر کلید یعنی چه؟
user_image
کامران
۱۳۹۰/۰۹/۱۳ - ۰۹:۰۱:۲۷
مگر مردمی خیره خوانی همیجز این را نشانی ندانی همی یعنی چه؟
user_image
رسته
۱۳۹۰/۰۹/۱۴ - ۰۰:۲۴:۱۷
معنی بیت 5 مگر مردمی خیره خوانی همی ...بر می گردد به 4 بیت پیش از آن به ویژه به مصرع دوم بیت 4 که معنی مردم را از راه خرد بنگر . اگر پذیرنده ی هوش و رای نباشد معنی مردم ندارد مگر اسمی از مردم دارد، نشانی از مردم جز اسم ندارد.
user_image
ملک تاج شعلا
۱۳۹۱/۰۷/۲۳ - ۰۱:۳۱:۴۱
درجواب کامران عزیز ، به نظر اینجانب درشعر آفرینش که از چهار عنصر اصلی آتش و آب و باد و خاک نام برده شده و همچنین سایر مخلوقات ، دراینجا به آفرینش انسان اشاره می کند وانسان را موجودی می داند که به نیروی خرد کلید اسرار کائنات می شود.
user_image
صادق
۱۳۹۱/۱۰/۲۵ - ۰۶:۵۴:۲۹
بیت هفتم بر طبق شاهنامه تصحیح دکتر خالقی مطلق باید بصورت " نخستینت ، فکرت پسینت شمار تو مر خویشتن را به بازی مدار " نوشته شود. با تشکر از سایت بسیار خوب و ارزشمند شما
user_image
سعید
۱۳۹۱/۱۰/۲۵ - ۱۴:۱۶:۵۹
متاسفانه تصحیح خالقی مطلق قدم به قهقرا بوده و غلطهای بسیار وارد شاهنامه کرده از جمله همیننخستینت فطرت پسینت شمار... که کاملا بی معنی است همان که نوشته شده است درست میباشد.هنوز نسخه لندن، مسکو و سن ژوزف بهترینند.
user_image
ابراهیم
۱۳۹۲/۰۱/۱۷ - ۲۲:۵۱:۳۵
وزن و مفهوم مصراع "نخستین فطرت پسین شمار" شاید در نگاه اول سازگار نباشد و از این رو نیاز به دگرگونی در آن دیده شده ... اما اگر این مصراع به درستی خوانده شود، می بینیم که وزن درست و معنی بسیار بالایی دارد: "نخستینِ فطرت، پسینِ شمار" : انسان از نظر سرشت نخستین و والاترین و از نظر شمارش، آخرین آفریده است.
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۰ - ۱۶:۵۹:۲۲
میانجی انکس که به میان اید و کرانجی انکس که کناره گیری کند ، زهی شکر پارسی
user_image
مجتبی محمدی
۱۳۹۲/۰۲/۲۷ - ۰۹:۳۷:۵۹
"نخستین فطرت " "فطرت"درست به نظر نمی رسد،در تمام نسخ جز نسخه فلورانس "فطرت " ضبط شده که با توجه به حدیث "اول الفکر آخر العمل" و بیت "اول اندیشه پسین شمار" نظامی ،و پس از آن کشف نسخه سن زوزف و مقاله دکتر نوریان بر همه مبرهن شد که "فکرت" صحیح است،لذا 'نخستین فکرت پسین شمار'.
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۱۴ - ۱۰:۱۳:۰۱
گزاییدن یعنی اسیب رساندن فعلی است که همه ساختار ها را دارد ،اگر می به اندازه خوری کمتر گزاید . یعنی کمتر اسیب رساند .
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۴/۱۴ - ۱۲:۱۲:۳۹
گزیدن و گزش هم از آن ریشه است؟
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۳/۰۱/۱۸ - ۱۴:۴۰:۳۴
گزاییدن آسیب رساندن است چنان که استاد کیخا فرموده اند. ( در ذخیره خوارزمشاهی بارها وبه درستی به کار رفته است)گزیدن نیش زدن است و گزش و حتا گزانیدنکه واداشتن به گزش است نیز دیده شده است.
user_image
روفیا
۱۳۹۴/۰۱/۱۸ - ۰۴:۰۳:۳۳
سرش راست بر شد چو سرو بلنداشاره به قامت راست نخستیان دارد .کاملترین پستانداران قبل از انسان چهار پا هستن و دو پا بودن انسان و استفاده نکردن از دست برای تحمل وزن , منجر به ازادی دستها و تکامل دست برای کارهای ظریفتر شد . به گفته برخی ریشه واژه human به معنای انسان واژه man به معنای دست است .به عبارتی قامت راست انسان و سپس دست تکامل یافته او از وجوه اصلی تمایز انسان از سایر پستانداران است .
user_image
جواد
۱۳۹۴/۰۱/۲۳ - ۱۱:۵۱:۰۴
من فکر میکنم هم فکرت میتونه باشه هم فطرتاگر فکرت باشه به معنی اینه که انسان اولین آفریده شده ای هست که قدرت تفکر داره ورلی در نوبت آفرینش آخرینهو اگر فطرت باشه (که البته جهانبینی حاکم بر این تفکر فکر میکنم منطبق با جهانبینی اسلامی باشه ) به این معنیه که انسان اولین موجودیست که خداوند تصمیم به خلقتش گرفت و در واقع هدف آفرینشه ولی آخرین مخلوق به لحاظ زمان خلقتههر دو مفهوم زیباست
user_image
سیاوش بابکان
۱۳۹۴/۰۱/۲۴ - ۱۲:۰۰:۰۰
ترا از دو گیتی برآورده اندبه چندین میانجی بپرورده اند!!چندین میانجی؟؟ از زنجیر تکامل سخن میگوید استاد توس ؟؟؟ و این از حکیم توس شگفت نیست..
user_image
حمید
۱۳۹۴/۱۰/۲۱ - ۱۰:۴۰:۱۵
توضیح در خصوص مصرع "شد این بندها را سراسر کلید" بند ترکیب و ترجیع ؛ بند ترکیب بیتی باشد که شاعر بعد از ایراد چند بیت به ردیف و قافیه ٔ دیگر بیاورد میخواهد بگوید که این ابیاتی که در مورد انسان و خلقت آن میآید کلید قفل ابیات قبلی می باشد
user_image
محمد چاپچی
۱۳۹۶/۰۷/۲۵ - ۰۶:۵۴:۱۳
@کامرانمگر مردمی خیره خوانی همی/ جز این را نشانی ندانی همییعنی:مگر این که «انسان بودن» را معادل «خیره بودن: متوجه و متعجب بودن» بخوانی/ وگر نه اشتراک دیگری در آدمیان نیست(خیره بودن نه مثبت است نه منفی. یعنی خود خیره بودن که مخصوص آدم است و فرقش با نگاه حیوان در فهمی است که پشت نگاه خیرۀ آدم وجود دارد.)
user_image
محمدحسین عباسی
۱۳۹۷/۰۳/۲۱ - ۱۰:۴۱:۴۶
مقالۀ استاد سید مهدی نوریان با عنوان" نخستینِ فکرت، پسینِ شمار را در رابطه با بیت:نخستین فطرت پسین شمارتویی خویشتن را به بازی مدارمطالعه کنید.
user_image
آرش
۱۳۹۷/۰۴/۰۲ - ۰۱:۲۹:۴۹
فکرت درست است یعنی آفرینش انسان اولین فکر خدا بود و خدا میخواست انسان را خلق کند و برای آفرینش این انسان دیگر موجودات و جهان را آفرید .فردوسی میگدید خودت را دست کم نگیر همه جهان به خاطر تو بوجود آمده است و درست است که در شمارش بعد آفریده های دیگری اما همه این ها برای این آفریده شد که تو را بیافریند و خدا در این فکر بود که تو را بیافریند و به خاطر آفریدن تو ابتدا جهان را آفرید
user_image
Eli
۱۳۹۹/۰۹/۲۱ - ۱۰:۰۵:۰۰
شنیدم ز دانا دگرگونه زین چه دانیم راز جهان آفرین یعنی چی و میشه ارایه هاشم بگید ر داره؟؟
user_image
کیارش
۱۳۹۹/۱۱/۰۱ - ۱۵:۱۸:۰۸
سلام خدمت دوستان گنجوری جسارت بنده رو ببخشید ولی ب نظرم بهتره ک ب جای چندین بحث و درگیری حول فکرت یا فطرت دوستان صاحب نظر ب تفسیر شعر بپردازند تا نوجوانان و جوانان مانند من بیشتر و بهتر از شعر لذت ببرند
user_image
مصطفی قباخلو
۱۳۹۹/۱۱/۱۹ - ۰۲:۳۲:۰۰
ابراهیم نوشته:وزن و مفهوم مصراع “نخستین فطرت پسین شمار” شاید در نگاه اول سازگار نباشد و از این رو نیاز به دگرگونی در آن دیده شده … اما اگر این مصراع به درستی خوانده شود، می بینیم که وزن درست و معنی بسیار بالایی دارد: “نخستینِ فطرت، پسینِ شمار” : انسان از نظر سرشت نخستین و والاترین و از نظر شمارش، آخرین آفریده است.
user_image
مصطفی قباخلو
۱۳۹۹/۱۱/۱۹ - ۰۲:۴۳:۲۳
با سلام همین درسته و معنی میده که نوشتین و در نسخه شاهنامه مسکو هست . نخستین فطرت و پسین شمار هر دو ترکیب اضافی است.و نون نخستین و پسین باید با کسره خوانده شود.نخستین فطرت ، پسین شمار ****تویی خویشتن را به بازی مداربدین معنی که انسان در ذات وهدف آفرینش ،هدف و غایت است و تکامل یافته ترین جاندار ولی در دوره زمانی بروز و نشو ونما و سیر زمانی تکامل آخرین
user_image
بیتا bitamohseni۹۰۱@gmail.com
۱۴۰۰/۱۱/۲۷ - ۱۳:۲۵:۱۰
سلام وقتتون بخیر . نمیدونستم کجا میتونم نظرات کلیمو بگم و چون این قسمت رو همین الان گوش دادم پس توی همین قسمت میگم .. میخواستم پیشنهاد بدم اگه امکانش هست معنی شعر هارو هم بگذارید . با تشکر ازتون.
user_image
مرتضی
۱۴۰۱/۰۴/۰۵ - ۰۷:۳۴:۴۱
درود بر اساتید و بزرگواران. در توضیح این بیت به دست دکتر محمد جعفر یاحقی چنین آمده است (نقل به مضمون)    نخستینت(سکون بر نون دوم) : فکرت، پسینت‌‌‌‌‌: شمار  تو مر خویشتن را به بازی مدار   از نخست خرد و شعور و قوه ی تمیزدهی به انسان داده شده است و بدین سان در آخر می بایست در روز شمار یا حساب حاضر گردد و
پاسخگوی اعمالش باشد. و تو این خلقت خویش را سبک منگر.    این نگاه بخصوص با بیت بخش قبلی دارای قرابت معنایی است، آنجا که حکیم درباره ی حیوانات می فرماید:   نداند بد و نیک فرجام کار نخواهد ازو بندگی کردگار   از این رو از ‌آنجا که پروردگار در ابتدا خرد را به انسان عطا نموده در روز حساب در آخر از او بازخواست خواهد نمود.   البته تایید صحت این تفسیر به باور حقیر در گروی رد یا تایید اعتبار کلمه ی شمار به مانای روز حساب در کلام فردوسی است.   با مهر. 
user_image
فریستا
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۹:۰۶:۰۸
زین پس، انسان ها، آفریده شدند و پیدایشِ آن ها باعثِ گشوده شدنِ رازِ آفرینش شد. برگرفته از کانالِ تلگرامیِ dadodehesh
user_image
فریستا
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۹:۰۹:۳۸
در آغاز، مردم مانندِ درختِ سرو، بلند قامت بودند و تنها نژادِ انسان بود که عمودی ایستاد، این نژادخوب سخن سخن می گفتند و بر اساسِ خِرد عمل می کردند. (از آغاز خردمند و نیکو سخن آفریده شده بودند.)  کیومرث نخستین آفرده از نژاد مردم است که با فر و دانش و گویا زبان بود. برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1
user_image
فریستا
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۹:۱۱:۱۲
نژادِ مردم، صاحبِ هوش و عقل و خرد بودند و دد و دام (حیوانات وحشی و اهلی)، فرمانبردارِ این مردم بود. برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1
user_image
فریستا
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۹:۱۲:۲۵
اگر از راهِ خرد، اندکی به  خود و جهان بنگری، می توانی، هدف و معنیِ آفرینش را درک کنی. برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1
user_image
فریستا
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۹:۱۳:۳۸
اگر از راهِ خرد به جهان و به خود ننگری، همه یِ جهان به تو خواهند گفت که انسان ها بیهوده آفریده شده اند و جز این نشانی نخواهی یافت.  برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1
user_image
فریستا
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۹:۱۴:۳۷
پرورشِ نژادِ مردم از دو جهان (دو گیتی و دو سرای) و با چندین میانجی انجام شده است. برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1
user_image
فریستا
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۹:۱۶:۵۳
شاید مردم آخرین، آفریده ی خدا باشند، اما از نظرِ ارج و منزلت و فطرت(پاکی و سپیدی) اولین است و از همه ی آفریدگان برتر است. برای همین نباید آفرینش و بزرگیِ وی را به بازی بگیریم و هرگز نگوییم مگر من که هستم. برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1
user_image
فریستا
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۹:۱۸:۰۶
سخنانِ خردمندانِ بسیاری را در موردِ آفرینشِ مردم شنیده ام که با هم متفاوت بودند و هیچ آفریده ای نم یتواند از کارِ آفریدگار، سر در بیاورد. برگرفته از کانالِ تلگرامیِ dadodehesh
user_image
فریستا
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۹:۱۹:۳۶
سرانجام خودت را دنبال کن و به دنبالِ رستگاریِ خودت باش که این مهمترین کار است. (در هنگامِ گزینش همیشه بهترین کار را گزین کن). برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1
user_image
فریستا
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۹:۲۰:۵۳
باید به تنِ خویش رنج دهی، در راهِ دانش و آموختنِ هنر، سختی کشیدن شایسته است. برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1
user_image
فریستا
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۹:۲۱:۵۴
اگر می خواهی از بدی ها رها باشی و از  بلاها را به خوبی از سر بگذرانی... ادامه در جفت سروده یِ بعدی برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1
user_image
فریستا
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۹:۲۲:۵۱
به آسمان، این گنبدِ تیز گرد نگاه کن، که درمان و درد هر دو از اوست. برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1
user_image
فریستا
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۹:۲۳:۵۱
نه گشتِ زمانه باعثِ فرسایشِ آن می شود و دچارِ بیماری و درد می شود. برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1
user_image
فریستا
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۹:۲۴:۵۱
هیچوقت از حرکت نمی ایستد و هیچ وقت مانندِ ما دچارِ زوال و تباهی نمی شود. برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1
user_image
فریستا
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۹:۲۵:۵۱
هر چیزِ زیاد و کم از آسمان ناشی می شود و بد و خوبِ همه چیز را میتوانی با آن بسنجی. برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1
user_image
عماد نوری
۱۴۰۱/۱۲/۰۶ - ۱۳:۱۱:۳۰
با سلام بیت ۹ مصرع دوم ؛ (که کاری نیابی بدین برگزین )صحیح میباشد
user_image
Avesta Gdzi
۱۴۰۲/۰۲/۱۱ - ۱۷:۲۰:۲۸
مقاله دکتر شروین وکیلی   پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
برمک
۱۴۰۳/۰۵/۲۵ - ۲۲:۱۴:۵۵
  چو خواهی که یابی ز هر بد رها سر اندر نیاری به دام بلااین در هیچ نویسه کهن نیامده و در  چاپ خالقی مطلق هم نیامده
user_image
برمک
۱۴۰۳/۰۵/۲۵ - ۲۲:۵۱:۲۲
در دستنویس شاهنامه لندن ۶۷۵ امدهنخستین جنبش پسین شمارتویی خویشتن را به بازی مدار اگر اندکی  بخش افرینش شاهنامه را با نوشته های پهلوی(ممانند بندهشن) بسنجیم خواهیم دید که بسیار همانند و همگونند  افرینش در دیباچه شاهنامه  بازگویی از دانش پهلوی است و در همه چیز   در دانش و باور و ارایش و ارایه  و واژگان  همه  بسیار به  نوشته های پهلوی میماند برای نمونه بخشش و دادن در این سروده  فردوسی  برابر با  پهلوی امده   که بخشش افزونی  و دادن افرینش و پروردن  است در بخشش و دادن آمد پدیدجنبش از واژگان کلیدی  باورهای پهلویست  و در همین بخش افرینش شاهنامه  به پیش و پس  این سروده بنگریم  خواهیم دید که واژه جنبش چه اندازه در پیوند این سروده است  و جز جنبش هر چیز دگر چون فطرت و فکرت  ناکار است . به پس و پیش همین سروده  از اغاز افرینش بنگریم نخستین که آتش به جنبش دمید ز گرمیش پس خشکی آمد پدید و زان پس ز آرام سردی نمود ز سردی همان باز تری فزود گهرها یک اندر دگر ساخته ز هر گونه گردن برافراخته پدید آمد این گنبد تیز رو شگفتی نمایندهٔ نو به‌ نو ابر ده و دو هفت شد کدخدای گرفتند هر یک سزاوار جای در بخشش و دادن آمد پدید ببخشید دانا چنان چون سزید چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ زمین شد به کردار روشن چراغ  افرینش از  جنبش و ارام  گوهران اغاز بود و پس  اسمان و دوازدهان و هفتان  زمین  و کوه و دشت و راغ و دریا و رود پدید امد ، پس گیاه رستن گرفت(که بی جنبش و پویه است  ) و پس جنبندگان  پدید امدند و وزینها که بگذری   سر جنبندگان مردمند (پس در شمارش واپسینی(واپسین سیستمی) و در جنبش نخستینی )پس   نخستین  (پیشین)  جنبش و پسین شمار تویی پس این به بازی مدار  بنگر به چرخ تیزرو  که از جنبش ارام نگیرد و فزونی و شمار از اوست.... نخستین که آتش به جنبش دمید ز گرمیش پس خشکی آمد پدید و زان پس ز آرام سردی نمود ز سردی همان باز تری فزود گیا رست با چند گونه درخت به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت ببالد ندارد جز این نیرویی نپوید چو پیوندگان هر سویی و زان پس چو جنبنده آمد پدید همه رستنی زیر خویش آورید چو زین بگذری مردم آمد پدید شد این بندها را سراسر کلید پذیرندهٔ هوش و رای و خرد مر او را دد و دام فرمان برد تو را از دو گیتی بر آورده‌اند به چندین میانجی بپرورده‌اند نخستین جنبش پسینت شمار تویی خویشتن را به بازی مدار نگه کن بدین گنبد تیزگرد که درمان ازوی است و ز اوی است درد نه گشت‌ زمانه بفرسایدشنه آن رنج و تیمار بگزایدش نه از جنبش آرام گیرد همینه چون ما تباهی پذیرد همی از او دان فزونی از او هم شماربد و نیک نزدیک او آشکار