
فردوسی
پادشاهی آزرم دخت
۱
یکی دخت دیگر بد آزرم نام
ز تاج بزرگان رسیده به کام
۲
بیامد به تخت کیان برنشست
گرفت این جهان جهان را به دست
۳
نخستین چنین گفت کای بخردان
جهان گشته و کار کرده ردان
۴
همه کار بر داد و آیین کنیم
کزین پس همه خشت بالین کنیم
۵
هر آنکس که باشد مرا دوستدار
چنانم مر او را چو پروردگار
۶
کس کو ز پیمان من بگذرد
بپیچید ز آیین و راه خرد
۷
به خواری تنش را برآرم بدار
ز دهقان و تازی و رومی شمار
۸
همیبود بر تخت بر چار ماه
به پنجم شکست اندر آمد به گاه
۹
از آزرم گیتی بیآزرم گشت
پی اختر رفتنش نرم گشت
۱۰
شد اونیز و آن تخت بیشاه ماند
به کام دل مرد بدخواه ماند
۱۱
همه کار گردنده چرخ این بود
ز پروردهٔ خویش پرکین بود
تصاویر و صوت


نظرات