فردوسی

فردوسی

بخش ۲

۱

برو نیز بگذشت سال دراز

سر تاجور اندر آمد به گاز

۲

یکی پور بودش دلارام بود

ورا نام بهرام بهرام بود

۳

بیاورد و بنشاندش زیر تخت

بدو گفت کای سبز شاخ درخت

۴

نبودم فراوان من از تخت شاد

همه روزگار تو فرخنده باد

۵

سراینده باش و فزاینده باش

شب و روز بارامش و خنده باش

۶

چنان رو که پرسند روز شمار

نپیچی سر از شرم پروردگار

۷

به داد و دهش گیتی آباد دار

دل زیردستان خود شاد دار

۸

که برکس نماند جهان جاودان

نه بر تاجدار و نه بر موبدان

۹

تو از چرخ گردان مدان این ستم

چو از باد چندی گذاری به دم

۱۰

به سه سال و سه ماه و بر سر سه روز

تهی ماند زو تخت گیتی فروز

۱۱

چو بهرام گیتی به بهرام داد

پسر مر ورا دخمه آرام داد

۱۲

چنین بود تا بود چرخ بلند

به انده چه داری دلت را نژند

۱۳

چه گویی چه جویی چه شاید بدن

برین داستانی نشاید زدن

۱۴

روانت گر از آز فرتوت نیست

نشست تو جز تنگ تابوت نیست

۱۵

اگر مرگ دارد چنین طبع گرگ

پر از می یکی جام خواهم بزرگ

تصاویر و صوت

شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو » تصویر 2297

نظرات

user_image
بهرام مشهور
۱۳۹۳/۰۶/۲۰ - ۰۳:۲۴:۲۷
چنان رو که پرسند روز شمارنپیچی سر از شرم پروردگار این بیت چه زیبا نشان از آن دارد که اعتقاد به معاد پیش از ورود اسلام به ایران کاملاً وجود داشته است
user_image
دکتر امین لو
۱۳۹۶/۰۳/۲۷ - ۰۹:۳۶:۰۹
برو نیز بگذشت سال دراز سر تاجور اندر آمد به گازکلمه آخر مصرع دوم "گاز " صحیح نیست و کاز صحیح است.کاز جایی که در زمین بکنند اینجا اشاره به گور است.
user_image
سمیرا
۱۳۹۹/۰۹/۰۱ - ۰۶:۳۰:۲۵
نه اتفاق گاز درسته چون سر به گاز آمدن کنایه است از نزدیک مرگ شدن در دهخدا امده.