فردوسی

فردوسی

بخش ۲

۱

یکی روز شاه جهان سوی کوه

گذر کرد با چند کس هم‌گروه

۲

پدید آمد از دور چیزی دراز

سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز

۳

دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون

ز دود دهانش جهان تیره‌گون

۴

نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ

گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ

۵

به زور کیانی رهانید دست

جهان‌سوز مار از جهان‌جوی جست

۶

بر آمد به سنگ گران سنگ خرد

همان و همین سنگ بشکست گرد

۷

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ

دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

۸

نشد مار کشته ولیکن ز راز

از این طبع سنگ آتش آمد فراز

۹

جهاندار پیش جهان آفرین

نیایش همی کرد و خواند آفرین

۱۰

که او را فروغی چنین هدیه داد

همین آتش آنگاه قبله نهاد

۱۱

بگفتا فروغی است این ایزدی

پرستید باید اگر بخردی

۱۲

شب آمد بر افروخت آتش چو کوه

همان شاه در گرد او با گروه

۱۳

یکی جشن کرد آن شب و باده خْوَرد

سده نام آن جشن فرخنده کرد

۱۴

ز هوشنگ ماند این سده یادگار

بسی باد چون او دگر شهریار

۱۵

کز آباد کردن جهان شاد کرد

جهانی به نیکی از او یاد کرد

تصاویر و صوت

شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو » تصویر 34
شاهنامهٔ دیگری از کتابخانهٔ بریتانیا - نسخه‌برداری شده توسط غیاث‌الدین بایزید صراف به سال ۸۹۱ هجری قمری » تصویر 15
فریدون فرح‌اندوز :
فرید حامد :
سهراب سیفی :
فرشید ربانی :
عندلیب :
فرهاد بشیریان :
محمدیزدانی جوینده :

نظرات

user_image
شازده کوچولو
۱۳۹۱/۰۵/۲۰ - ۱۷:۰۴:۲۰
ببخشید، وقتی هنوز آتش نداشتن، باده شون کجا بوده؟!
user_image
م سهرابی
۱۳۹۱/۱۲/۰۸ - ۰۹:۳۶:۱۷
حضرتِ شازده کوچولوک!فی‌الواقع،ما نفهمیدیم باده چه ربطی به آتش می‌داشته بوده باشد!؟می‌شود راهنمویی بفرمویید...
user_image
دنی
۱۳۹۱/۱۲/۲۵ - ۰۱:۱۶:۲۴
شب آمد برافروخت آتش چو کوههمان شاه در گرد او با گروهاینم آتش..البته اگر ربطی با باده داشته باشه
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۲۶ - ۱۳:۳۱:۴۲
سده یا سذه با سوز و سوختن همریشه است
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۳/۲۶ - ۱۵:۰۱:۲۷
آذرنگ به معنی هلاک است و رنج و محنت برای آذرنگ دمار هم داریم و غمی
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۳/۲۶ - ۱۵:۰۵:۵۰
فروغ به معنی شعاع است و به جای شعاع میتوانیم بگوییم فروغ!
user_image
ادروک
۱۳۹۲/۰۳/۲۶ - ۱۵:۴۶:۱۸
کسانی براین باورند که سده بخاطر این سده نام نهاده شده است که سد شب و روز پیش از بهار است ان جشن یعنی پنجاه شب و پنجاه روز
user_image
ادروک
۱۳۹۲/۰۳/۲۶ - ۱۵:۴۷:۵۶
فروغمان یعنی خانه فروغ ، بهشت و دروغمان یعنی خانه دروغ یعنی دوزخ
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۳/۱۱/۰۸ - ۱۴:۵۰:۱۲
باده گساران نیک میدانند که از برای فرا هم آوردن باده ناب نیازی به آتش نبوده و نیست (پدران باده گسار ما گویا به روزگار جمشید به باده دست یافته اند!! و آی بسا آنچه هوشنگ می نوشیده آبجو بوده است و الله اعلم !!)
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۳/۱۱/۰۹ - ۰۹:۲۵:۱۲
آنچه من از سده و سده سوزان به یاد دارم:در نخستین ساعات روز دهم بهمن که آغاز چله کوچک بود، جارچی مردم را به سده سوزان میخواند: «سده، سده، ، پنجاه روز به نوروز»میدانستیم و همه اهل آبادی می دانستند کی و کجا سده سوزان است،به سده گاه می رفتیم به گرد کردن هیمه بزرگان دم دمای غروب می آمدند با آجیل و شیرینی پس آتش در خرمن خاشاک می افکندند، آتش زبانه می کشید و ما دانش آموزان سرود آتش می خواندیم ( دریغا که فراموش کرده ام) .آتش که فرو می نشست شب که فرو می ریخت برزگران به خنک کردن و بار کردن خاکستر سر گرم می کردند و خوردن آجیل شیرینی ، خاکستر را به کشتمان میبردند تا زمین را گرم و بارور کند. و ما به خانه بر می گشتیم چشم به راه پدر که شاهنامه بگشاید و داستان هوشنگب بخواند.....بگفتا فروغی است این ایزدی پرستید باید اگر بخردی.شب آمدبر افروخت آتش چو کوههمان شاه در گرد او با گروهیکی جشن کرد آن شب و باده خوردسده نام آن جشن فرخنده کردزهوشنگ ماند این سده یادگاربسی باد چون او دگر شهریار
user_image
حمید
۱۳۹۴/۱۱/۰۵ - ۰۰:۴۷:۵۷
بیت ششم و هفتم در لغت نامه دهخدا ذیل توضیح کلمه آذرنگ به معنای روشن و منور این چنین آمده بسنگ گران آمد آن سنگ خوردمر آن سنگ این سنگ بشکست خردفروغی پدید آمد از هر دو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ .
user_image
امید ح احمدپور
۱۳۹۵/۰۱/۰۱ - ۰۴:۴۴:۰۶
سده ،سد یا صد و ه است، مانند دهه ، هزارهخوب است ما صد ننویسیم و 100 را سد ، مانند پیشینیان مان بنویسیمسوختن و سوز سذ را نمی دانم پیوندی با سد دارد یا نه؟
user_image
هدی
۱۳۹۵/۰۷/۱۵ - ۰۹:۴۰:۴۲
بسی باد چون او دگر شهریاریعنی چی؟
user_image
نیما
۱۳۹۶/۰۱/۱۰ - ۰۹:۲۲:۰۱
هدی جان فکر میکنم معنیش تقریبا این شه :پادشاهان بسیار دیگری مثل او باید بیایند
user_image
مهناز ، س
۱۳۹۶/۰۱/۱۰ - ۱۲:۲۹:۰۲
با احترام به نظر دوستان بسی باد چون او دگر شهریار”باد“ می تواند مانای ” آرزو ی بودن “ باشد : امید که چون او پادشاهان دیگری بیاید ، یا باشند
user_image
ماهان
۱۳۹۸/۱۰/۱۸ - ۰۷:۲۹:۳۶
بسی باد چون او دگر شهریارجمله دعایی هست،مانند او پادشاه زیاد باد،بسیار باد
user_image
آرش
۱۳۹۸/۱۱/۰۲ - ۰۰:۰۷:۳۹
این ابیات را خالقی مطلق میگوید بیت هایی است که از فردوسی نیست و بعدها عمدی به شاهنامه و فردوسی نسبت داده اند تا جشن سده را جشن آتش بنامند جشن سده جشن پیروزی بر ضحاک ستمگر بوده است پادشاهان بعد اسلام نمیخواستند یادی از فریدون و قیام کاوه بر ضحاک در اذهان باقی بماند تا مبادا مردم بر علیه ضحاکان زمان قیام کنند همانطور که امروز از عاشورا فقط گریه و ذکر مصیبت باقی گذاشتند ابوریحان در التفهیم و خیام در نوروزنامه و در کتب قبل شاهنامه داستان کشف آتش توسط هوشنگ نیست و جشن سده را به فریدون و پیروزی بر ضحاک نسبت میدهند بنابر روایت بیهقی در تاریخ بیهقی مسعود غزنوی که سنی متعصب بود در جشن سده آتش بزرگ روشن میکرد و حیوانات و کبوتران و پرندگان را در آتش زنده زنده میسوزاند و دور آن شادی میکردند تا این جشن و آتش را در نزد مردم تخریب کند جریان نفوذ به این ها باید گفت که آیین کهن ما را تخریب میکردند .سده جشن آتش نبوده و ایرانیان آتش پرست نبودند و قبل هوشنگ آتش کشف شده بوده و جشن سده هم ربطی به هوشنگ و آتش نداره سده جشن قیام در برابر زورگویان و ضحاکان زمانه است
user_image
بهروز
۱۳۹۸/۱۲/۱۰ - ۰۶:۲۳:۵۰
دوستان فارغ از اینکه این بیت از فردوسی بزرگ است یا خیر، به‌نظر می‌رسد منظور سراینده، در بیت چهاردهم این است که بسیار (سال‌ها) باید [بگذرد] تا دیگرباره شاهی مانند هوشنگ بیاید. در واقع مفهوم زمان در عبارت "بسی باد" پنهان است: بسیار (سال‌ها) باید....پس مقصود جایگاه ویژه و ممتاز هوشنگ است.اما درباره فرمایش جناب آقای آرش (فارغ از اینکه اصل موضوع در تاریخ چگونه بوده است و چه بسا سخن درست همان است که ایشان می‌گوید)، در این ابیات گفته نمی‌شود که نیاکان ما آتش‌پرست بوده‌اند. صریحاً می‌گوید: هوشنگ، خداوند جهان‌آفرین را می‌ستاید که چنین هدیه‌ای را به او ارزانی داشته است و آن‌گاه آتش را قبله‌گاهی برای پرستش خداوند قرار می‌دهد. یعنی می‌داند که آتش نعمتی از سوی خداست. (و اگر مردم عادی بعدها برای آتش و نور در برابر خداوند اصالت یا شراکت قائل شدند، اشکال از سوی آن‌هاست.)
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۱/۰۱/۰۳ - ۲۰:۳۳:۴۲
نگه کرد هوشنگ با هوش و هنگ  یکی سنگ خارا گرفتش به چنگ - نشد مار کشته و که او را فروغی چنین  از فردوسی نیست و بیشتر سروده هایی که در ان واژگان عربی امده  از فردوسی نیست  ای کاش انان را بر میداشتید  
user_image
سید ادیب
۱۴۰۱/۰۹/۲۲ - ۱۲:۱۶:۲۹
با سلام آیا بین این بخش و بخش قبل تناقض وجود ندارد؟ نخستین یکی گوهر آمد به چنگ به آتش ز آهن جدا کرد سنگ سر مایه کرد آهن آبگون کز آن سنگ خارا کشیدش برون به نظر می رسد در بخش قبل اشاره به این شده که آتش کشف شده بود و این ابیات ممکن است همانگونه که جناب آرش در بالا گفته اند الحاقی باشد.
user_image
فرهاد بشیریان
۱۴۰۲/۰۱/۲۳ - ۰۸:۰۸:۴۸
درود بر شما این ابیات از شاهنامه که مربوط به جشن سده و پیدایش آتش یا بهتر است بگوییم مهار آتش است در قدیمی ترین نسخه ی دست نویس شاهنامه یعنی نسخه ی 614 فلورانس نیست (تصحیح دکتر جلال خالقی مطلق)
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۲/۰۲/۱۷ - ۰۴:۱۲:۳۰
اینها از خود  فردوسی است بجز ان دو سه بیت که واژه عربی دارد و سست است این دنباله داستان   است    پیشتر گفت که  نخستین یکی گوهر امد  به چنگ به اتش جدا کرد اهن ز سنگسر مایه کرد اهن ابگون کز ان سنگ خارا کشیدش بروناینک میگوید که چگونه شد که توانست این کار کند و میگوید یکی روز شاه جهان سوی کوه گذر کرد با چند کس سوی کوه انگاه داستان اتش را میگوید و سپس میگویدچو بشناخت  اهنگری پیشه کرد گراز و تبر اره و تیشه کرد  گراز گونه ای بیل زنجیر دار و دو تایی است یکی دسته زنجیر و یکی دسته بیل را میگیرد  نام جشن سده  روز و شب به نوروز است  و در همین روز فریدون بر ماردوش  پیروز شد  و در همین روز اتش پدید امد فریدون چون ارمایل را بازخواست گفت  من همین توانستم  که گروهی را رها کنم و گر میخواهی  رهایی دهندگانم  را ببنی  بگو تا  هرکس رهایی داده ارمایل است  به  یک شب  اتش فروزد و انان انشب اتش افروختند  فروغ از افروزش است  اتش فروز اتش فروغ  - آذرنگ  آذران -گ  = آذرانگ است
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۲/۰۲/۱۷ - ۱۹:۲۵:۴۷
ز وشم دهانش جهان تیره گون  از دهان دود نمی اید  وشم بخار است