فردوسی

فردوسی

بخش ۷

۱

یکی خویش کاموس بد ساوه نام

سرافراز و هر جای گسترده کام

۲

بیامد بپیش تهمتن بجنگ

یکی تیغ هندی گرفته بچنگ

۳

بگردید گرد چپ و دست راست

ز رستم همی کین کاموس خواست

۴

برستم چنین گفت کای ژنده پیل

ببینی کنون موج دریای نیل

۵

بخواهم کنون کین کاموس خوار

اگر باشدم زین سپس کارزار

۶

چو گفتار ساوه برستم رسید

بزد دست و گرز گران برکشید

۷

بزد بر سرش گرز را پیلتن

که جانش برون شد بزاری ز تن

۸

برآورد و زد بر سر و مغفرش

ندیدست گفتی تنش را سرش

۹

بیفگند و رخش از بر او براند

ز ساوه بگیتی نشانی نماند

۱۰

درفش کشانی نگونسار کرد

و زو جان لشکر پرآزار کرد

۱۱

نبد نیز کس پیش او پایدار

همه خاک مغز سر آورد بار

۱۲

پس از میمنه شد سوی میسره

غمی گشت لشکر همه یکسره

تصاویر و صوت

شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو » تصویر 1114

نظرات