فردوسی

فردوسی

بخش ۲

۱

چو رستم بدید آنک قارن چه کرد

چه‌گونه بود ساز ننگ و نبرد

۲

به پیش پدر شد بپرسید از وی

که با من جهان پهلوانا بگوی

۳

که افراسیاب آن بد اندیش مرد

کجا جای گیرد به روز نبرد

۴

چه پوشد کجا برافرازد درفش

که پیداست تابان درفش بنفش

۵

من امروز بند کمرگاه اوی

بگیرم کشانش بیارم بروی

۶

بدو گفت زال ای پسر گوش‌دار

یک امروز با خویشتن هوش‌دار

۷

که آن ترک در جنگ نر اژدهاست

در آهنگ و در کینه اَبر بلاست

۸

درفشش سیاهست و خفتان سیاه

ز آهنش ساعد ز آهن کلاه

۹

همه روی آهن گرفته به زر

نشانی سیه بسته بر خود بر

۱۰

ازو خویشتن را نگه‌دار سخت

که مردی دلیرست و پیروز بخت

۱۱

بدو گفت رستم که ای پهلوان

تو از من مدار ایچ رنجه روان

۱۲

جهان آفریننده یار منست

دل و تیغ و بازو حصار منست

۱۳

برانگیخت آن رخش رویینه سم

برآمد خروشیدن گاو دم

۱۴

چو افراسیابش به هامون بدید

شگفتید ازان کودک نارسید

۱۵

ز ترکان بپرسید کین اژدها

بدین گونه از بند گشته رها

۱۶

کدامست کین را ندانم به نام

یکی گفت کاین پور دستان سام

۱۷

نبینی که با گرز سام آمدست

جوانست و جویای نام آمدست

۱۸

به پیش سپاه آمد افراسیاب

چو کشتی که موجش برآرد ز آب

۱۹

چو رستم ورا دید بفشارد ران

بگردن برآورد گرز گران

۲۰

چو تنگ اندر آورد با او زمین

فرو کرد گرز گران را به زین

۲۱

به بند کمرش اندر آورد چنگ

جدا کردش از پشت زین پلنگ

۲۲

همی خواست بردنش پیش قباد

دهد روز جنگ نخستینش داد

۲۳

ز هنگ سپهدار و چنگ سوار

نیامد دوال کمر پایدار

۲۴

گسست و به خاک اندر آمد سرش

سواران گرفتند گرد اندرش

۲۵

سپهبد چو از چنگ رستم بجست

بخائید رستم همی پشت دست

۲۶

چرا گفت نگرفتمش زیرکش

همی بر کمر ساختم بند خوش

۲۷

چو آوای زنگ آمد از پشت پیل

خروشیدن کوس بر چند میل

۲۸

یکی مژده بردند نزدیک شاه

که رستم بدرید قلب سپاه

۲۹

چنان تا بر شاه ترکان رسید

درفش سپهدار شد ناپدید

۳۰

گرفتش کمربند و بفگند خوار

خروشی ز ترکان برآمد بزار

۳۱

ز جای اندر آمد چو آتش قباد

بجنبید لشگر چو دریا ز باد

۳۲

برآمد خروشیدن دار و کوب

درخشیدن خنجر و زخم چوب

۳۳

بران ترگ زرین و زرین سپر

غمی شد سر از چاک چاک تبر

۳۴

تو گفتی که ابری برآمد ز کنج

ز شنگرف نیرنگ زد بر ترنج

۳۵

ز گرد سواران در آن پهن دشت

زمین شش شد و آسمان گشت هشت

۳۶

هزار و صد و شصت گرد دلیر

به یک زخم شد کشته چون نره شیر

۳۷

برفتند ترکان ز پیش مغان

کشیدند لشگر سوی دامغان

۳۸

وزانجا به جیحون نهادند روی

خلیده دل و با غم و گفت‌وگوی

۳۹

شکسته سلیح و گسسته کمر

نه بوق و نه کوس و نه پای و نه سر

تصاویر و صوت

شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو » تصویر 371
عندلیب :

نظرات

user_image
مهدی رفیعی
۱۳۹۲/۱۰/۳۰ - ۰۳:۲۸:۳۴
در مصرع " زمین شش شد و آسمان گشت هشت " یعنی اینکه از شدت ازدیاد سواران و در گیری عظیم آنها آنقدر گرد از زمین بلند شد تا اینکه یک طبقه از طبقات زمین کسر و به آسمان اضافه گردید .
user_image
سینا
۱۳۹۴/۱۲/۰۵ - ۱۴:۰۷:۰۳
پنج بیت مانده به آخر ز گرد سواران در آن پهن دشتاصلاح شود به ز سم ستوران در این پهن دشت با تشکر
user_image
علیرضا قراباغی
۱۳۹۵/۰۱/۱۵ - ۲۳:۳۱:۳۴
می تواند "ابری برآمد زُکنج" درست باشد. زیرا زُکنج، ظرفی سوراخ سوراخ است و "ابر زُکنج" می تواند به ریزش فراوان آب از ایر اشاره داشته باشد. به کار بردن نام به جای صفت را در بیت های دیگری از شاهنامه هم داریم. برای نمونه:سالار شیر در:سران سپه مهنران دلیرکشیدند صف پیش سالار شیرو نیز مرد بیداد در:رسید آنگهی تنگ در شاه رومخروشید کای مرد بیداد شوم
user_image
علی
۱۳۹۵/۰۲/۰۲ - ۰۵:۵۹:۵۲
بیت معروف زال در باره افراسیاب از قلم افتاده، شود کوه اهن چو دریای اب اگر بشنود نام افراسیاب.
user_image
دکتر مهرداد نصرتی
۱۳۹۶/۰۴/۰۱ - ۰۲:۳۵:۲۹
سلام.یکی از بیت های بسیار قوی در این پاره از شاهنامه(و شاید حتی در سراسر آن) همین است که حکیم فرمود:ز گرد سواران در آن پهن دشتزمین شد شش و آسمان گشت هشت1. طبق سنن ادبی فارسی و نیز آموزه های دینی(قرآن) هقت زمین و هفت آسمان وجود دارد. تصویرسازی فردوسی: از بس سواران در آن دشت پهن، گرد و خاک بر پا کردند، که یکی از لایه های زمین به اسمان رفت. لذا زمین شش لایه شد و آسمان هشت لایه.2. موازنه میان گرد و پهن و دشت3. طباق میان آسمان و زمین4. سجع(یا قافیه درونی) در هشت و گشت.
user_image
احمد
۱۳۹۸/۰۱/۰۶ - ۰۴:۰۴:۰۸
احتراما در بیت ز 'هنگ' سپهدار تغییر کند به ز 'سنگ' به معنی سنگینی. چنانچه اشتباه میکنم. بفرمایید
user_image
محسن ، ۲
۱۳۹۸/۰۱/۰۶ - ۱۰:۵۷:۳۶
احمد جان ز هنگ سپهدار و چنگ سوارنیامد دوال کمر پایدارهنگ نیز به مانای سنگینی ستاز سنگینی سپهدار .
user_image
..
۱۳۹۸/۰۱/۰۸ - ۰۸:۲۲:۳۵
درود محسن جانکلمه‌ی مانا هم معنی مانند می‌باشد و در معرفی موارد مشابه می‌توان از آن بهره برد؛ به کار بردن آن به جای کلمه‌ی معنی درست نمی‌نماید..
user_image
محسن ، ۲
۱۳۹۸/۰۱/۰۸ - ۰۹:۱۷:۲۱
.. گرامی میدانم ، بارها هم به من و هم به دوستانی که این لغت را به کار می برند تذکر داده اند ، ولی کو گوش شنوا. لغت جالبی ست یادگار از دوستان غایب ، لغات را و معنای آنرا مردم می سازند ، دوستان به کار گرفتند و هنوز تعدادی دیگر .من و دوستان آنرا به معنا تعبیر می کنیم .امید که رنجیده خاطر نشویدپایدار باشید
user_image
..
۱۳۹۸/۰۱/۰۸ - ۰۹:۳۶:۱۹
خاطرت همواره شاد، دوست عزیز
user_image
..
۱۳۹۸/۰۱/۰۸ - ۰۹:۴۶:۲۹
نمی‌دانم چه حسن و لطفی دارد برای واژه‌ای که از قبل در چند معنی به کار برده شده، کاربرد جدیدی بیافرینیم..
user_image
محسن ، ۲
۱۳۹۸/۰۱/۰۸ - ۱۵:۲۳:۲۶
این بنده کار بردی نساخته ام ، آنچه دوستان آوردند چون فارسی بود و نزدیک به مترادف به مذاق من هم خوش آمد.ضمناً کتاب لغتی دیدم که آنچه درو بود در غرفه ی هیچ عطاری یافت نمی شد . لغاتی بدیع و من درآوردی چون :خفن!!!!!!فرهنگستان نو پردازان بسیار فعال است
user_image
پارسا
۱۳۹۸/۰۴/۲۲ - ۱۴:۵۳:۲۸
شنگرف به چه معناست؟
user_image
مژده
۱۳۹۸/۱۰/۲۳ - ۰۳:۱۱:۲۷
سلامبیت زگرد سواران در آن پهن دشت .... گر چه بیت قوی ایست اما گویا الحاقی است
user_image
آرش محمدی
۱۳۹۹/۰۱/۱۸ - ۲۳:۰۷:۴۷
با دروددر بیت ؛ ز گرد سواران در آن پهن دشت/ زمین شش شد و آسمان گشت هشتکلمه «گرد سواران» به اشتباه ذکر شده و درست آن «سم ستوران» می باشد.ز سم ستوران در آن پهن دشت/ زمین شش شد و آسمان گشت هشتعنایت داشته باشید که اشاره داره به هفت مرتبه بودن زمین و آسمان که در این کارزار از شدت کوبیدن سم چهارپایان و ستوران یک لایه از زمین جدا گشته و به آسمان افزون گردیده.سپاس فراوان
user_image
علی
۱۳۹۹/۰۳/۰۷ - ۰۸:۲۳:۰۷
چه پوشد کجا برافرازد درفشکه پیداست تابان درفش بنفشتصحیح شود به:چه پوشد کجا برفرازد درفش
user_image
محسن
۱۳۹۹/۱۰/۱۴ - ۰۶:۵۴:۲۸
در تمام بیت ها واژه ی <> به جای <> به کار رفته که نادرست است.1.<> در اوستایی به معنی پسر عمو است و ربطی به <> ندارد.2. ترکان در اواسط دوران ساسانی به آسیای میانه وارد شدند، اما بخش کیانی شاهنامه، به گفته ی برخی مربوط به دوران اشکانی، و به گفته ی برخی دیگر مربوط به دوران پیش از هخامنشی است. در هر دو حالت تورانیان که در آسیای میانه زندگی می کردند و با ایرانیان می جنگیدند، فامیل های دور ما بودند و ربطی به ترکان ندارند.
user_image
محسن
۱۳۹۹/۱۰/۱۴ - ۰۶:۵۹:۵۰
حاشیه قبلی درباره ی بکار رفتن نادرست واژه ی ترک به جای توز بود. اما شوربختانه به درستی چاپ نشد. در بسیاری از ابیات به جای (توران) واژه ی (ترکان) نوشته شده که نادرست است و در حاشیه ی پیشین توضیح دادم که چرا اینگونه است.
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۰/۰۵/۰۳ - ۰۶:۱۶:۲۱
این داستان از زیباترین شاهکارهای فردوسی  در شهنامه است بنگرید که چگونه پور دستان را از گرز سام می شناسند و هنوز نام رستم را نمی دانند -دگر وازه هنگ است که چه زیباست -  این وازه را هنوز در استان فارس استفاده میکنند
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۰/۰۵/۰۳ - ۰۶:۱۹:۰۴
تور و ترک هردو یکی است  مانند تازی و تازیک - اما ترکان شاهنامه هیچ پیوندی با ترکان چین که غزها و مغولان از انان هستند و  در سده  سه و چهار هجری  به کاشغر امدند و سپس از سیحون گذشتند پیوندی با ترکان و توران ایرانی ندارد
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۱/۰۳/۲۶ - ۰۰:۳۸:۲۴
بر امد خروشیدن دارو کوبدرخشیدن خنجر و زخم چوب آفرین و هزاران آفرین بر روان ان استاد بزرگ - دار -  کوب-  بر - دَه - در - گیر  برید  - ۰ اندر دهید - اینها از فرمانهای فرماندگان  به هنگام جنگ تست برید برابر  حمله است زخم  زدن است که به عربی انرا ضرب کویند امروز بهه ریش میگوییم زخم  - دار در جنگ چندین چم دارد   فرمان  ایستادگی  و استادگی و بازداری و هشیاری -  
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۱/۰۳/۲۶ - ۰۱:۲۰:۴۱
همی خواست بردنش پیش قباد دهد روز جنگ نخستینش یاد -بر آن ترک سیمین  و زرین کمر بخون شد سر از چاک چاک تبر سر از چاگ چاگ تبر غمی نمیشود  شکافته میشود بر ان - که ان ترک در جنگ نر اژدهاست در آهنگ و در کینه ببر است راست  ابر کینه نمیشناسد آهنگ نمیشناسد هرجا باد بردش میرود  هیچ پیوندی با نر آژدها ندارد - چه اندازه به شاهنامه دستبرد  زده اند جهان آفریننده یار منست سر اخنر اندر کنار منستدرفشش سیاه است و خفتان سیاه ز آهنش بازو ز آهن کلاه چگونه میتوان باور کرد که فردوسی واژه بازو را  بنهد و ساعد اورد ؟‌فردوسی بی هیچ کینه و دگر ستیزی  از اغاز میخواسته  یک شاهنامهه پاک و شسته رفته بسراید  و سخنش بیخته و درست باشد  ان زمان زبان پارسی بسیار پاک بود و دبیران هم که این همه عربی در سخنشان است انرا  از روی عربی دانی اوردند
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۱/۰۳/۲۶ - ۰۱:۴۴:۳۰
به پیش سپاه امد افراسیاب چو کشتی که بادش برارد ز اب چو رستم ورا دید بفشرد ران  به گردن براورد گرز گران  چو تنگ اندر اورد با او زمین فرو کرد گرز گران را به زین   به بند کمر اندر اورد چنگ براوردش از پشت زین پلنگ همی خواست  بردنش  پیش قباد  دهد جنگ روز نخستینش یاد ای جانم ای جانم  دیوانه کننده است - میدانید  که  این جنگ در کودکی رستم بود و نخستین جنگ رستم  است میگوید  میخواست   نخستین  جنگ   را  یادش دهد شاهکارست   گواژه های فردوسی  جای دگر  در رژه  بلوچان  به پیش نماینده شاه چین که  با سپاه  به مرز ایران امده بود تا ایران را بگیرد گوید به چینی نمودند شاهی کراست  درگاو تا پشت ماهی کراست - یاجای دگر گوید  پیاده  بیاموزمت کارزار  -  ز هنگ  سپهدار و چنگ سوار نیامد دوال کمر پایدار  گسست و به خاک اندر امد سرش سواران گرفتند گردابرش
user_image
مجید الستی
۱۴۰۱/۰۴/۱۴ - ۰۱:۳۲:۴۳
درود بر تدوین کنندگان دو بیت معروف ذیل از این بخش حذف شده است :   بروز نبرد آن یل ارجمند به تیر و کمان و به گرز و کمند   برید و درید و شکست و ببست یلان را سر و سینه و پای و دست   توضیح اینکه این دو بیت اصطلاحا موقوف المعانی و یکی از کاملترین نمونه های صنعت لف و نشر میباشد که فقط بیت دوم در حاشیه چاپ امده است!
user_image
داریوش ابونصری
۱۴۰۳/۰۶/۱۰ - ۱۸:۱۷:۰۳
درود ,هم میهنانی که بیت حکیم فردوسی "چنین گفت پیغمبر راستگوی/// زگهواره تا گور دانش بجوی " را از فردوسی ندانسته اند, اگر تصورشان اینست که پیغمبر اسلام مراد فردوسی درین شعر است باید گفت که چنین نیست و مقصود فردوسی زرتشت بزرگ است که راستی و درستی همواره از شعار ها و آموزه های او بوده و بهیچ وجه مقصود او مسلمانان نیستند که برای کوچکترین خواسته ای دروغ میگویند و به آموزش و فرا گرفتن دانش توسط زنان اهمیت نمیدهند که امروز حتی در میان مسلمانان آنرا میبینید. طالبان و داعش و دیگر بنیاد گرایان.