فردوسی

فردوسی

بخش ۲۸

۱

منوچهر را سال شد بر دو شست

ز گیتی همی بار رفتن ببست

۲

ستاره‌شناسان برِ او شدند

همی ز آسمان داستانها زدند

۳

ندیدند روزش کشیدن دراز

ز گیتی همی گشت بایست باز

۴

بدادند زان روزِ تلخ آگهی

که شد تیره آن تخت شاهنشهی

۵

گَهِ رفتن آمد به دیگر سرای

مگر نزد یزدان بِهْ آیدت جای

۶

نگر تا چه باید کنون ساختن

نباید که مرگ آورد تاختن

۷

سخن چون ز داننده بشنید شاه

به رسم دگرگون بیاراست گاه

۸

همه موبدان و ردان را بخواند

همه راز دل پیش ایشان براند

۹

بفرمود تا نوذر آمدش پیش

ورا پندها داد ز اندازه بیش

۱۰

که این تخت شاهی فسونست و باد

برو جاودان دل نباید نهاد

۱۱

مرا بر صد و بیست شد سالیان

به رنج و به سختی ببستم میان

۱۲

بسی شادی و کام دل راندم

به رزم اندرون دشمنان ماندم

۱۳

به فر فریدون ببستم میان

به پندش مرا سود شد هر زیان

۱۴

بجستم ز سلم و ز تور سترگ

همان کین ایرج نیای بزرگ

۱۵

جهان ویژه کردم ز پتیاره‌ها

بسی شهر کردم بسی باره‌ها

۱۶

چنانم که گویی ندیدم جهان

شمار گذشته شد اندر نهان

۱۷

نیرزد همی زندگانیش مرگ

درختی که زهر آورد بار و برگ

۱۸

ازان پس که بردم بسی درد و رنج

سپردم ترا تخت شاهی و گنج

۱۹

چنان چون فریدون مرا داده بود

ترا دادم این تاج شاه آزمود

۲۰

چنان دان که خوردی و بر تو گذشت

به خوشتر زمان بازم بایدت گشت

۲۱

نشانی که مانَد همی از تو باز

برآید برو روزگار دراز

۲۲

نباید که باشد جز از آفرین

که پاکی نژاد آورد پاک دین

۲۳

نگر تا نتابی ز دین خدای

که دین خدای آورد پاک رای

۲۴

کنون نو شود در جهان داوری

چو موسی بیاید به پیغمبری

۲۵

پدید آید آنگه به خاور زمین

نگر تا نتابی بر او بر به کین

۲۶

بدو بگرو آن دین یزدان بود

نگه کن ز سر تا چه پیمان بود

۲۷

تو مگذار هرگز ره ایزدی

که نیکی ازویست و هم زو بدی

۲۸

ازان پس بیاید ز ترکان سپاه

نهند از بر تخت ایران کلاه

۲۹

ترا کارهای درشتست پیش

گهی گرگ باید بدن گاه میش

۳۰

گزند تو آید ز پور پشنگ

ز توران شود کارها بر تو ننگ

۳۱

بجوی ای پسر چون رسد داوری

ز سام و ز زال آنگهی یاوری

۳۲

وزین نو درختی که از پشت زال

برآمد کنون برکشد شاخ و یال

۳۳

ازو شهر توران شود بی‌هنر

به کین تو آید همان کینه‌ور

۳۴

بگفت و فرود آمد آبش بروی

همی زار بگریست نوذر بروی

۳۵

«بی‌آنکش بُدی هیچ بیماریی،

نه از دردها هیچ آزاریی؛

۳۶

دو چشم کیانی به هم بر نهاد،

بپژمرد و برزد یکی سرد باد»

۳۷

شد آن نامور پرهنر شهریار

به گیتی سخن ماند زو یادگار

تصاویر و صوت

شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو » تصویر 248
محمدیزدانی جوینده :

نظرات

user_image
یکی
۱۳۹۳/۱۱/۰۸ - ۰۹:۰۲:۰۲
تو شاهنامه ی انتشارات میلا تصحیح ژول مول(1379) ص 96 اومده((موبد)) به جای ((موسی))
user_image
دوست دار شاهنامه
۱۳۹۵/۰۸/۰۴ - ۰۹:۵۰:۴۸
در دفتر دانایی و داد (شاهنامه به نثر) نوشته دکتر کزازی نوشته شده که منوچهر از آمدن زرتشت خبر داد نه موسی. دیدگاه ایشون درست به نظر میرسه چون ایرانیان در گذشته زرتشتی بودند نه یهودی
user_image
گمنام-۱
۱۳۹۵/۰۸/۰۴ - ۱۸:۰۵:۱۷
دوستدار شاهنامهجابجایی موبد با موسا، بیشتر به شوخی می ماند ، فرمایش حجت الحق دکتر کزازی، در خرد نامه ، در بر هر گفتگویی می بندد..
user_image
علی
۱۳۹۹/۰۲/۱۸ - ۱۰:۲۸:۳۹
جهان ویژه کردم ز پتیاره‌هابس شهر کردم بس باره‌هادر نسخه چاپ مسکو دکتر حمیدیان اینگونه آمده است:جهان ویژه کردم ز پتیارهابس شهر کردم بس بارها
user_image
پرویز شیخی
۱۴۰۳/۰۲/۲۳ - ۰۰:۳۹:۴۰
  کنون نو شود در جهان داوری چو موسی بیاید به پیغمبری پدید آید آنگه به خاور زمین نگر تا نتابی بر او بر به کین بدو بگرو آن دین یزدان بود نگه کن ز سر تا چه پیمان بود تو مگذار هرگز ره ایزدی که نیکی ازویست و هم زو بدی . دوستان محترم موسی برگزیده و خلیفه خداوند در زمین است که او را با نام «روح القدس» می شناسیم، کورش پاسارگاد را ساخت و موسی ، شبهای یلدا در آنجا فرود می آمد و به کسانی که با او صلح می کردند ، نور عطا میکرد تا به حیات جاودانه برسند.... پاسارگاد توسط زرتشت زمانیکه خود را بدروغ بردیا پسر کورش جا زده بود تخریب و با خاک یکسان شد .... داریوش ، متوجه دروغ زرتشت میشه و اونو میکشه ، سپس معبد مقدس که خانه خدا در آن بود رو بازسازی میکنه.... تا اینکه محمدرضاپهلوی ، بخاطر اینکه خودش رو به کورش بچسبونه ،در جشنهای 2500 ساله ، معبد مقدس رو تخریب میکنه و خانه خدا رو بعنوان مقبره کورش جعل میکنه و میگه کورش آسوده بخواب که ما فرزندانت بیداریم!...درحالیکه کورش هرگز ایرانی و آریایی و زرتشتی نبود و از همه مهمتر او زنده ای جاودانه است... منابع: سنگ نوشته های بیستون سنگ نوشته های پارسه کتاب مقدس قرآن شاهنامه اشعار مولوی ، سعدی و حافظ و افسرالملوک عاملی
user_image
بابک چندم
۱۴۰۳/۰۳/۰۷ - ۰۹:۵۵:۳۷
@ پرویز شیخی دوست گرامی، آنچه که شما نوشتی سراسر تخیلی/توهمی و جعل تاریخ است، منابعی را هم که آوردی همگی ساختگی/جعلی اند... ۱- روح القدس ساخته و پرداخته مسیحیت ثانویه است و نه حتی مسیحیت اولیه و مرتبط است با عیسی و نه موسی!!!... آنوقت به بیان شما موسی که روح القدس است!!! در شبهای یلدا (آنهم فقط شب یلدا!!!) در پاسارگاد فرود میامد!!! و نور افشانی میکرد!!! و به کسانی که با او صلح میکردند حیات جاوید عطا میکرد!!!... خودش که حیات جاوید نداشت چطور آنرا بذل و بخشش میکرد؟!!!...برای این دست از محملات فقط باید گفت جل الخالق...  ۲- زبان اوستای کهن مشخص میکند که زمان و مکان زرتشت بسیار دورتر/پیشتر (حدوداً یک هزاره شاید هم بیشتر) از کورش و داریوش است و هیچ ربطی به سرزمینهای ماد و پارس نداشته که او بخواهد بردیا را در سرزمین ماد بکشد یا پاسارگاد در پارس را تخریب کند!!!... ۳-هیچ جا در کتیبه های داریوش، کتاب مقدس شما (چه در تورات یهود و چه در انجیل مسیحیت)، و چه در قران نامی از زرتشت نیامده!!! همچنین در این کتابهای مقدس نیز نامی از بردیا و پاسارگاد هم نیامده!!! در قران هم که نامی از کورش ، بردیا، پاسارگاد نیامده!!!... ۴-داریوش در کتیبه هایش هیچ اشاره ای به تخریب و بازسازی پاسارگاد نمی کند!!! حتی اگر حافظه ام خطا نکند نامی هم از پاسارگاد نیاورده!!! ۵- پاسارگاد شکل یونانی شده پاتراگادا است که معنی آن مشخص نیست و آنهم از الواح یافت شده از تخت جمشید آمده و نه از کتیبه های داریوش... ۶- در شاهنامه و آثار سعدی، حافظ، و مولوی هم نه نامی از کورش و بردیا و پاسارگاد است و نه نشانی!!!... ۷- آنوقت این معبد مقدس که به گفته شما خانه خدا بوده و در پاسارگاد!!! و هیچ اشاره ای هم در منابع یونانی، اشکانی، ساسانی به خانه خدا بودن آن و معبد مقدس بودنش نشده !!! را محمد رضا شاه برای وصله زدن خودش به کورش تخریب کرد!!! تا بگوید مقبره کورش است؟!!! عزیز جان به جای تخیلات و توهمات و نوشتن محملات کمی تحقیق و مطالعه به شما توصیه میشود...