فردوسی

فردوسی

بخش ۱۷

۱

چو بگذشت سال از برم شست و پنج

فزون کردم اندیشه و درد و رنج

۲

به تاریخ شاهان نیاز آمدم

به پیش اختر دیرساز آمدم

۳

بزرگان و بادانش آزادگان

نبشتند یکسر همه رایگان

۴

نشسته نظاره من از دورشان

تو گفتی بدم پیش مزدورشان

۵

جز احسنت از ایشان نبُد بهره‌ام

بِکَفت اندر احسنتشان زهره‌ام

۶

سر بدره‌های کهن بسته شد

وزان بند روشن دلم خسته شد

۷

ازین نامور نامداران شهر

علی دیلمی بود کو راست بهر

۸

که همواره کارش بخوبی روان

به نزد بزرگان روشن‌روان

۹

حسین قتیب است از آزادگان

که از من نخواهد سخن رایگان

۱۰

ازویم خور و پوشش و سیم و زر

وزو یافتم جنبش و پای و پر

۱۱

نیَم آگه از اصل و فرع خراج

همی‌غلتم اندر میان دواج

۱۲

جهاندار اگر نیستی تنگ‌دست

مرا بر سر گاه بودی نشست

۱۳

چو سال اندر آمد به هفتاد و یک

همی زیر بیت اندر آرم فلک

۱۴

همی گاه محمود آباد باد

سرش سبز باد و دلش شاد باد

۱۵

چنانش ستایم که اندر جهان

سخن باشد از آشکار و نهان

۱۶

مرا از بزرگان ستایش بود

ستایش ورا در فزایش بود

۱۷

که جاوید باد آن خردمند مرد

همیشه به کام دلش کار کرد

۱۸

همش رای و هم دانش و هم نسب

چراغ عجم آفتاب عرب

۱۹

سرآمد کنون قصهٔ یزدگرد

به ماه سفندارمذ، روزِ اِرد

۲۰

ز هجرت شده پنج هشتاد بار

به نام جهانداور کردگار

۲۱

چو این نامور‌نامه آمد به بُن

ز من روی کشور شود پر سخُن

۲۲

از آن پس نمیرم که من زنده‌ام

که تخم سخن من پراگنده‌ام

۲۳

هر آنکس که دارد هُش و رای و دین

پس از مرگ بر من کند آفرین

تصاویر و صوت

شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو » تصویر 3397
فرشید ربانی :

نظرات

user_image
یاغش کاظمی
۱۳۸۹/۰۲/۰۶ - ۱۱:۲۰:۰۰
در آنجا که فرموده:"جز احسنت ازیشان نبد بهره ام"مصراع ِ دوم در نقل ِ شما به گمانم باید اصلاح گردد، چه که به جای ِ "بکفت اندر احسنتشان ..." آورده اید "به کتف ..."و دیگر، روایتی از مقدمه ی شاهنامه ی بایسنقری:... و مولانا "ابوطالب ِ کاشی" بعد از آنکه لشکر ِ چنگیزخان اهل ِ نیشابور و طوس را قتل کرده بودند، به طوس رسید، به سر ِ خاک ِ فردوسی رفت، و این چند بیت در آن حال بگفت:سلامٌ علیک ای حکیم ِ گزین / سرافراز فردوسی ِ پاک دینروان ِ تو آسوده و شاد باد / دلت هم ز بند ِ غم آزاد بادسر از خاک بردار و ایران ببین / به کام ِ دلیران ِ توران زمینکجا شد گـو ِ پیلتن رستم ات / ابا سام و با گیو و با نیرم ات؟بزرگان همه ناامید و نژند / فرومایه را پایگاهی بلندابوطالب ِ کاشی آنجا رسید / چو چشم وی آن جسم ِ بی جان بدیدببارید اشک و بنالید زار / ز جور ِ فلک بر تو ای نامدار(مقدمه ی شاهنامه ی بایسنغری - 829 هجری)
پاسخ: با تشکر، مطابق پیشنهادتان تصحیح شد.
user_image
یاشار
۱۳۹۰/۰۱/۰۱ - ۱۰:۲۶:۴۵
با سلام به دوستان و اساتید گرامیمن هرچه به دنبال بیت معروف زیر میگردم آن را در شاهنامه نمی یابم. عزیزان میتوانند راهنمایی کنند که این بیت دقیقا در کدام قسمت شاهنامه پیدا میشود؟بسی رنج بردم در این سال سیعجم زنده کردم بدین پارسی
user_image
امین
۱۳۹۱/۰۳/۲۶ - ۰۰:۵۴:۳۲
سلاممنم نمیتونم این بیت بسی رنج بردم در این سال سی رو پیدا کنم ممنون میشم بگین کدوم بخشه؟
user_image
ناشناس
۱۳۹۱/۰۴/۱۴ - ۰۴:۱۵:۵۰
در جواب جمله ی:اعراب به ما آموختند که “شاهنامه آخرش خوش است” و حال آنکه فردوسی در انتهای شاهنامه از شکست ایرانیان سخن میگوید.باید اشاره کنم که جمله ی شاهنامه آخرش خوش است در زبان ما حالتی کنایه ای دارد و منظور این است که عملی که انجام میدهی عاقبت خوشی ندارد و با شکست مواجه میشوی...خواهشمنم قبل از بیان هر جمله ای،اندکی روی آن بیاندیشیم.
user_image
جواد
۱۳۹۱/۰۵/۰۸ - ۱۷:۴۷:۰۴
چند شعر دیگر هم در این نسخه نیست. من دسترسی به کتابخانه خوبی ندارم. اما این چند خط را به یاد دارم:بناهای آباد گردد خرابز باران و از گردش آفتابپی افکندم از نظم کاخی بلندکه از بد و باران نیابد گزندنمیرم از این پس که من زنده امکه تخم سخن را پراکنده ام.
user_image
محمدعلی
۱۳۹۱/۱۰/۱۰ - ۰۹:۳۳:۲۰
سلام دوستان فردوسی بزرگ ابائی ندارد که خود را یک وطن پرست پاکنژاد ودر عین حال مسلمان معتقد معرفی کندجائی که می فرماید:تورا دین ودانش رهاند درست ره رستگاری ببایدت جست و ایضا خود را شیعه پیرو علی می نامد ومیبالد:برین زاده ام هم برین بگذرم یقین دان که خاک پی حیدرمکسی که آنقدر شجاع هست که سلطان محمود را بی ارزش می شمارد با کسی رودربایستی ندارد که بخواهد عقیده اش را پنهان کند. پس خوب است یاد بگیریم که میشود هم ایرانی وپاک گوهر بود هم مسلمان که اسلام دین جهانی ویک مرام زندگی ست ونه یادگار اعراب.نژادپرستی کور بجائی نمیرسد.
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۰ - ۱۵:۵۵:۳۱
به عرب ها نباید بی احترامی کرد که پاره ای از ملت ما عرب هستند و چه مردم مهر بانی هستند و من از ته قلبم انها را دوست دارم . ایرانی یعنی با شرف و همه ملت ما را در بر میگیرد با هر دینی و هر نژادی نباید نژاد پرستی کرد که هیتلر و صدام انجامش خوبی نداشتند و نباید بیگانه پرست بود که مردم و زبان خود را فراموش کرد ، با اسان گیری همه ایرانیها کنار هم هستند وگر نه برمنشی و تفاخر بیراهگی پیش می اورد ببینید که حافظ کتابش بر خوان نوروز امد چون همه اورا همکیش می بینند ، درود به فردوسی پاک که پارسی را رهانید و بزرگی پیامبر اکرم را نپوشانید و زردشت را بی أرج نکرد ومیهن را بزرگ داشت گاهی که همه به ان نمی اندیشیدند ویژگی بزرگان بلند نظری است باید به هم مهر بورزیم
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۰ - ۱۵:۵۶:۵۱
أحسنت به فارسی زه می شود و زها زه یعنی افرین افرین
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۰۴ - ۲۳:۵۹:۰۴
درود بر پدر مروارید
user_image
sina
۱۳۹۳/۰۵/۲۲ - ۱۶:۰۴:۳۶
چو بیشه تهی ماند از هر شیر شغالان درآینده آنجا دلیر
user_image
بهرام
۱۳۹۳/۰۵/۳۱ - ۱۱:۴۴:۳۷
درود بر روح پاک فردوسی نامدار.سی سال رنج کشید و تنها بود چون همه 400 سال بود که به دلیل حاکم بودن زور وددمنشی اصلیتشان را فراموش کرده بودند ولی کاری کرد کارستان و شعله ایرانی بودن را تا به ابد روشن نگاه داشت.روحش پر نور باد
user_image
کمترین
۱۳۹۳/۰۵/۳۱ - ۱۴:۵۴:۲۴
بهرام بزرگوار .درود به شما .کارمهم یا کارکارستان را به پهلوی دشکار می گفته اند یعنی کاری که دشوار است .
user_image
فرهاد وداد
۱۳۹۳/۰۸/۱۵ - ۰۴:۴۴:۱۵
بیت: بسی رنج بردم در این سال سی - عجم زنده کردم بدین پارسی٬ سروده ی فردوسی نیست و از همین رو در هیچ یک از نسخه های خطی مانند لندن٫ بیروت٬ فلورانس و پیرو آن در تصحیح های مسکو و ژول مل یاقت نمی شود.
user_image
محمد غافری
۱۳۹۴/۰۱/۰۹ - ۰۰:۳۴:۰۱
با سلامدر
پاسخ آقای جواد باید بگویم که دو بیت اول یعنی:بناهای آباد گردد خرابز باران و از گردش آفتابپی افکندم از نظم کاخی بلندکه از باد و باران نیابد گزنددر قسمت ستایش از سلطان محمود پس از جنگ دوازده رخ آمده است. یکی دو بیت پس از آن هم این هاست.برین نامه بر سال ها بگذردهمی خواند آن کس که دارد خرد....
user_image
محمد غافری
۱۳۹۴/۰۱/۰۹ - ۰۰:۴۲:۱۵
واما بیت سوم یعنینمیرم ازین پس ....در نسخه های معتبر شاهنامه نیست.
user_image
محمد غافری
۱۳۹۴/۰۱/۱۲ - ۱۳:۲۱:۱۶
ولی به شکل :از آن پس نمیرم که من زنده امکه تخم سخن من پراکنده امکه در همین متن حاضر هم می بینید آمده است.از لحاظ معنا و محتوی یکی است
user_image
انجمن هنری نقد و بررسی شاندن
۱۳۹۴/۰۵/۱۴ - ۰۸:۱۷:۲۹
با سلامبرخی فواصل با توجه به متن شاهنامه که در مسکو موجود است رعایت نشده است و شاید مهمترین آنها بیت 21ام باشد که به جای "به بن" کلمه "ببن" نوشته شده است، تصحیح شعر:چو بگذشت سال از برم شست و پنجفزون کردم اندیشهٔ درد و رنجبه تاریخ شاهان نیاز آمدمبه پیش اختر دیرساز آمدمبزرگان و بادانش آزادگاننبشتند یکسر همه رایگاننشسته نظاره من از دورشانتو گفتی بدم پیش مزدورشانجز احسنت از ایشان نبد بهره‌امبکفت اندر احسنت¬شان زهره‌امسر بدره‌های کهن بسته شدوزان بند روشن دلم خسته شدازین نامور نامداران شهرعلی دیلمی بود کوراست بهرکه همواره کارش بخوبی روانبه نزد بزرگان روشن روانحسین قتیب است از آزادگانکه از من نخواهد سخن رایگانازویم خور و پوشش و سیم و زروزو یافتم جنبش و پای و پرنیم آگه از اصل و فرع خراجهمی‌غلتم اندر میان دواججهاندار اگر نیستی تنگ¬ دستمرا بر سرگاه بودی نشستچو سال اندر آمد به هفتاد و یکهمی زیر بیت اندر آرم فلکهمی گاه محمود آباد بادسرش سبز باد و دلش شاد بادچنانش ستایم که اندر جهانسخن باشد از آشکار و نهانمرا از بزرگان ستایش بودستایش ورا در فزایش بودکه جاوید باد آن خردمند مردهمیشه به کام دلش کارکردهمش رای و هم دانش وهم نسبچراغ عجم آفتاب عربسرآمد کنون قصهٔ یزدگردبه ماه سفندارمد روز اردز هجرت شده پنج هشتاد باربه نام جهانداور کردگارچو این نامور نامه آمد به بنز من روی کشور شود پرسخناز آن پس نمیرم که من زنده‌امکه تخم سخن من پراگنده‌امهر آنکس که دارد هش و رای و دینپس از مرگ بر من کند آفرین
user_image
ادب دوست
۱۳۹۴/۰۵/۱۴ - ۱۳:۴۵:۳۷
واژه تازی ریشه در تاختن ندارد، از طی می آید چه گویا ایرانیان نخست قبیله طی را که حاتم طایی از آن است شناختند ازینرو عربان را تازی نامیدند مانند رازی که مردم ری را میگویند و زکریای رازی دانشمند بی مانند.که اهل ری بوده است. ( تازیک در پهلوی )فرهنگ معین صفحه 1007
user_image
یاسر
۱۳۹۴/۱۱/۱۰ - ۰۹:۰۷:۰۶
(هر آنکس که دارد هش و رای و دین / پس از مرگ بر من کند آفرین) آفرین بر فردوسی پاکزاد
user_image
مسعود
۱۳۹۵/۰۱/۲۶ - ۱۴:۱۳:۳۱
به آرشآخه مرد حسابی سلطان محمود یک سنی مذهب بود و حتی مخالف شیعیان فردوسی چرا باید برای حفظ جونش(!) تظاهر کنه که من شیعه مذهبم؟ خب می گفت من سنی هستم!
user_image
مهدی مرعشی
۱۳۹۶/۰۳/۲۸ - ۰۱:۴۶:۲۰
آرین: حتی در زمان ساسانیان، قبایل عرب در جنوب خوزستان می‌زیستند و البته ایرانی بودند، همان گونه که من و شما ایرانی‌ایم. ایران از هند تا افریقا گسترده بود و ایرانیان به زبان‌های بسیاری سخن می‌گفتند، از جمله عربی و دیگر زبان‌های سامی.ابو علی سینا و دیگران هم به فارسی نوشته‌اند و هم به عربی. عربی زبان علم بود و از اسپانیا تا هندوستان عربی می‌خواندند و می‌فهمیدند. برای همین کتاب را به عربی می‌نوشتند، همان طور که ما امروز مقاله‌هایمان را به انگلیسی می‌نویسیم. به نظر می‌رسد تا اوایل قرن سوم هجری، هنوز فارسی نوشتن به الفبای عربی چندان مرسوم نبود و مثل فینگلیش نوشتن امروز، عجیب به نظر می‌رسید و در نظر مردمان پست می‌آمد.ایرانی هستیم و کشور و فرهنگمان را دوست داریم، اما تعصب خوب نیست. تعصب باعث می‌شود آدم حقایق را از دریچه‌ی دیگری ببیند.
user_image
علی
۱۳۹۶/۰۷/۲۱ - ۱۱:۱۷:۰۳
با سلام.میخواستم بدانم کسی میداند که حسین قتیب چه کسی بوده است؟راستش نتوانستم در مورد این شخص اطلاعات زیادی بدست آورم ولی چیزی که یافتم این بود که او حضرت فردوسی را برای نوشتن شاهنامه ترغیب کرده و او را از نظر مالی تامین میکرده.
user_image
توانای دانا
۱۳۹۶/۱۲/۲۹ - ۱۶:۰۷:۰۸
- بیت بسی رنج بردم در این سال سی در هجو نامه محمودی نوشته فردوسی آمده است.- در شیعه بودن فردوسی شکی نیست- فردوسی برای حفظ اشعار دقیقی توسی هزار بیت از شاهنامه را که دقیقی در دوره حیات سروده بود به شصت هزار بیت شاهنامه خود افزود هم اکنون بخش گشتاسب و اسفندیار که هزار و هفت بیت است را دقیقی سروده است
user_image
رهرو جانانه گرا
۱۳۹۷/۰۷/۲۰ - ۰۵:۰۵:۱۳
درباره شاهنامه بهترست بدانیم که فردوسی بزرگ ... بارها این کتاب را مورد بازبینی و تصحیح قرار داده است. نسخه اول شاهنامه که فردوسی در 15 تا 16 سال برای نوشتنش زمان برد. در نسخه های دیگری که ایشان باتوجه موارد و شرایط موجود در روزگار خویش / مسایل شخصی / سیاسی / ... بارها خود ایشان چیزهایی را بر نسخه اول افزوده و برخی چیزها کاسته شده است. وقتی نسخه اول برای کتابت و ویراستاری آغاز شد / نسخه های دیگری را بعدها حکیم توسی افزود که در برخی از ستایش سلطان محمود غزنوی میبینیم و در برخی هم نکوهشها... سوای اینکه فردوسی یک ایرانی بود دهگان نژاد!!! میکوشید به اصل خویش بازگردد ... بارها جامعه پیرامون / دوستان و دشمنان / مسایل معیشتی و خورد و خوراک / تامین مایحتاج زندگی خویش و همسر و فرزندانش بود / فردوسی 40 ساله که شور و غررور جوانی دارد با فردوسی که 55 ساله شده است و دارنده همسر و خانواده میباشد و با توجه اوضاع نابسامان ایران و مرزهای ایران ... با فردوسی 60 ساله و 70 ساله و 80ساله یکی نیستند و بیگمان درین دوران 40 ساله حساس زندگی خویش از فراز و فرودهای فکری / روحی / .... برخوردار بوده است. گاهی کوشیده است در زبان شعری خواسته های خود را بگوید و گاهی هم آشکارا بی گمان بیان می داشته است.در تاریخ زندگی مردمان این کشور مینگریم : ایرانیان دو گروه بودند گروهی که میکوشیدند به اصل هویت خویش بازگرداند و گروهی که به ترکان و تازایان گرویده بودند.بیگمان گروه اول ستاینده کار فردوسی خواهند بود و او را در رسیدن به هدفش یاری کرده اند و گروه دوم آنهایی هستند که بارگاه خلافت و بارگاه سلطان غزنوی را اشغال کرده و مشغول بندگی سلطانی بوده اند.هرگز از لحاظ روانشناسی نمیتوان شخصیت فردوسی که میکوشد به ایران پیش از حمله تازیان و ترکان بازگردد را با فردوسی که ستایش تازیان یا ترکان میکند یکی نیست. اسنانهایی که ستاینده فرهنگ و سرزمین هستند برای خود حدود رفتاری و گفتاری دارند و بدین نحو دارنده غرور هستند ولی با اینحال با غرور هیچ انسانی نمیتواند امرار زندگی کند ولو فردوسی بزرگ باشد !!!! گاهی فشارهای سخت زندگی او را وادار میکرد از سلطان غزنوی درخواست کمک کند ... گاهی مورد پذیرش قرار میگرفت و گاهی بدلایل نامعلوم سلطان غزنوی از کمک کردن سرباز میزدند!!!به هر روی فردوسی در راستای نوشتن کتاب فرهنگی - سیاسی - تاریخی - هنری و هویتی : شاهنامه .... بیگمان یکباره این کتاب سروده نشده است و درین 4 دهه فردوسی با مسایل و مشکلات مختلف مواجه بوده است و این در حالات روحی - فکری و احساسی و ... او تاثیرات مختلف خوب و بد داشته و این تاثیرات گاهی او را وادار به ستودن و گاهی وادار نکوهیدن کرده است.اینرا هم فراموش نکنیم که هدف اصلی بازگشت به آیین نیاکانی و زنده ساختن تاریخ باستان و ادبیات پارسی و آیینهای زیبای پیش از حمله تازیان و ترکانبوده است. ممکنست گاهی واژه مناسب نیابد و همسنگ معرب یا پارسی دری یا پهلوی را در کامل شدن مصرعی یا بیتی بکار برده است. میتواند در پاره موارد آنرا بعدها پیرایش و آرایش کرده باشد و گاهی ممکنست دیگران دست در متنها / بیتها و مصراع شاهنامه برده باشند!!!اصل موضوع اینست که شاهنامه سند زنده ادبی - هنری - تاریخی - سیاسی است که 40 سال فردوسی با مشقت بسیار برای گردآوری چنین سند مستند و جاودانه یی کوشش کرده است. اینکه آیا در دوران این شاعر بزرگ چه میگذشته است گاهی بایستی از اسنادتاریخی و کمی مقایسه زمانی / روانی / اجتماعی / فرهنگی / سیاسی مردمان و اجتماع پیرامون فردوسی تحقیق کرد و مقایسه کرد و گاهی هم از حدس و حس و درصد پیش بینی و درصد پیشگیری برای پی بردن به وقایع و حقایق موجود برد.با سپاس رهرو جانانه گرا
user_image
بنده
۱۳۹۷/۱۱/۰۲ - ۱۵:۴۸:۳۵
با سلام شرح بسی رنج بردم در این سال سی توسط دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفتپیوند به وبگاه بیرونی
user_image
۸
۱۳۹۷/۱۲/۲۵ - ۲۰:۲۹:۵۵
توانای دانا!تازی منسوب به قبیله طی را می گویندچنانکه اهل ری را رازی می خوانند
user_image
میثم سعدی
۱۳۹۸/۰۲/۲۵ - ۰۷:۴۶:۴۰
حضرات چنان از عرب بد می گویند که انگار فردوسی هم مثل امثال اینها نژادپرست و فاشیسم بوده! جمع کنید بابا!کشمکش های میان عرب ها و ایرانی ها به پیش از پیدایش اسلام برمی‌گردد، چرا که تا پیش از جنگ های بزرگ عمر، جنگ های دیگری با خسروپرویز روی داد. سیاست های کثیف دو طرف مایه کشتار این همه مردم بیگناه شد.آقای توانای دانا، شک دارم که شما دانا باشید، عجم یعنی غیرعرب، ایرانی ها هم به غیرایرانی گفتن انیرانی! این گنگ و نفهم از کجا اومد، خدا داند. بهتره برای اثبات سخن تون سند و منبع معتبری رو می کردید
user_image
جهن یزداد
۱۳۹۸/۰۵/۲۷ - ۱۰:۵۴:۳۱
عربها از زمان عخامنشیان بخشی از ایران بودند و تنها در دوره کوتاه یونانی وقفه بود - هخامنشیان اندکی پس از داریوش شاه دیگر به خط ارامی مینوشتند و خط پهلوی نیز برگرفته از انست - ایرانیان از قبل از هخامنشیان عربها را میشناختند اما کم کم بع علت شهرت قبیله طی به انها طازی گفتند احمقهای نزاد پرستی که عقده عرب ستیزی دارند اولین ترجمه از شاهنامه به عربی بوده حتی ترجمه خدای نامک نیز به عربی بوده -
user_image
حسین
۱۳۹۹/۰۳/۰۳ - ۰۹:۳۱:۰۲
بنا به فرموده فردوسی بزرگ بنی آدم اعضای یک پیکرند . که در آفرینش زیک گوهرند چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را ( همه انسانها از جمله فارس و عرب ) نماند قرار تو کز محنت دیگران بیغمی نشاید که نامت نهند آدمی . بنابراین بهتر است که ظلم و جور نادانان جنگ طلب و قدرت طلب را که ناشی از نادانی آنها بوده است فراموش و به پیروی از فردوسی کبیر به همدیگر احترام بگذاریم . و از توهین پرهیز کنیم. که یک کار عقلی و کاربردی است.معنی نسبتا دقیق تازی و عجم نیز در ویکیپیدیا آمده است.
user_image
samandar
۱۳۹۹/۰۴/۱۲ - ۰۹:۰۳:۴۲
بنی ادم اعظای یک دیگر انداینرا سعدی سروده است نه فردوسی
user_image
منیژه کشاورز
۱۳۹۹/۱۰/۱۴ - ۰۵:۱۶:۰۷
صحرا صحرا سترگ‌تر خواهد شدگرگی که نمرد گرگ‌تر خواهد شدگیرم همه‌عمر، سنگ پرتاب کنیداین کوه فقط بزرگ‌تر خواهد شدمحمد رهام#محمد_رهام
user_image
سعید
۱۳۹۹/۱۰/۲۹ - ۱۷:۰۶:۴۱
سلام و عرض ادب،مگر نظم کلمه ی عربی نیست؟!
user_image
مجتبی باهوش
۱۳۹۹/۱۲/۱۷ - ۰۹:۳۳:۱۱
سلامولی استاد دکتر یاحقی شاهنامه شناس ،می گفت هجونامه را فردوسی در صدبیت سرود(هجونامه مسلما مال فردوسی است) ولی شاهزاده مازندران به شرطی که فردوسی صد بیت را حذف کند قول می دهد تا برای گسترش شاهنامه فردوسی را یاری دهد و فردوسی صد بیت هجونامه را از آغاز شاهنامه حذف کرد.فردوسی در عمل هم نشان داده که زبان پارسی را زنده کرده چون واژه های بیگانه در آن بسیار بسیار کم است.استاد ابوالقاسم فردوسی به شهرهای مختلف سفر کرد و داستان های باستان را جمع کرد و همچنین شاهنامه منثور ابومنصوری راهم در دست داشت.فردوسی نام کتاب شاهنامه نامه باستان "نامیده.حال اگر بیت مذکور هجو نامه باشد، شاید از طریق دیگری از فردوسی به ما رسیده و نه از طریق کتاب اصلی او.
user_image
این بشر (فرشید ربانی)
۱۴۰۰/۱۰/۲۵ - ۱۳:۳۳:۳۷
با درود این شاهنامه بر اساس چاپ مسکو است یا دکتر خالقی؟! چون در شاهنامه های چاپ مسکویی که من تا حالا دیدم بیت (بسی رنج بردم ...) موجود هست در حالی که اینجا نیست.
user_image
تابش
۱۴۰۱/۰۲/۲۷ - ۰۳:۱۸:۴۶
بسی رنج بردم در این سال سی که گردد زبان فنون پارسی   بسی چیدم از خرمنش ساقه ها گرفتم ز آتش بسی شعله ها   که بیرون رود رنج و دلواپسی نبیند دگر رنج و محنت کسی   که دنیا شود سرخوش از نام ما  بنوشند نوشین می از جام ما (مصرع اول از فردوسی)