فردوسی

فردوسی

بخش ۵

۱

بفرمود تابرکشیدند نای

سپاه اندر آمد چو دریا ز جای

۲

برآمد یکی ابر و برشد خروش

همی کر شد مردم تیزگوش

۳

سنانهای الماس در تیره گرد

چو آتش پس پردهٔ لاژورد

۴

همی نیزه بر مغفر آبدار

نیامد به زخم اندرون پایدار

۵

سه روز اندر آن جایگه جنگ بود

سر آدمی سم اسپان به سود

۶

شد ازتشنگی دست گردان ز کار

هم اسپ گرانمایه از کارزار

۷

لب رستم از تشنگی شد چو خاک

دهن خشک و گویا زبان چاک چاک

۸

چو بریان و گریان شدند از نبرد

گل تر به خوردن گرفت اسپ و مرد

۹

خروشی بر آمد به کردار رعد

ازین روی رستم وزان روی سعد

۱۰

برفتند هر دو ز قلب سپاه

بیکسو کشیدند ز آوردگاه

۱۱

چو از لشکر آن هر دو تنها شدند

به زیر یکی سرو بالا شدند

۱۲

همی‌تاختند اندر آوردگاه

دو سالار هر دو به دل کینه خواه

۱۳

خروشی برآمد ز رستم چو رعد

یکی تیغ زد بر سر اسپ سعد

۱۴

چواسپ نبرد اندرآمد به سر

جدا شد ازو سعد پرخاشخر

۱۵

بر آهیخت رستم یکی تیغ تیز

بدان تا نماید به دو رستخیز

۱۶

همی‌خواست از تن سرش رابرید

ز گرد سپه این مران را ندید

۱۷

فرود آمد از پشت زین پلنگ

به زد بر کمر بر سر پالهنگ

۱۸

بپوشید دیدار رستم ز گرد

بشد سعد پویان به جای نبرد

۱۹

یکی تیغ زد بر سر ترگ اوی

که خون اندر آمد ز تارک بروی

۲۰

چو دیدار رستم ز خون تیره شد

جهانجوی تازی بدو چیره شد

۲۱

دگر تیغ زد بربر و گردنش

به خاک اندر افگند جنگی تنش

۲۲

سپاه از دو رویه خودآگاه نه

کسی را سوی پهلوان راه نه

۲۳

همی‌جست مر پهلوان را سپاه

برفتند تا پیش آوردگاه

۲۴

بدیدندش از دور پر خون و خاک

سرا پای کردن به شمشیر چاک

۲۵

هزیمت گرفتند ایرانیان

بسی نامور کشته شد در میان

۲۶

بسی تشنه بر زین بمردند نیز

پر آمد ز شاهان جهان را قفیز

۲۷

سوی شاه ایران بیامد سپاه

شب تیره و روز تازان به راه

۲۸

به بغداد بود آن زمان یزدگرد

که او را سپاه اندآورد گرد

تصاویر و صوت

شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو » تصویر 3344
شاهنامهٔ خالقی - دفتر هشتم - تصویر ۴۴۰

نظرات

user_image
اردشیر
۱۳۹۵/۱۲/۲۴ - ۱۳:۰۵:۵۱
به نظر می رسد بیت های کلیدی این ها هستند:بر آهیخت رستم یکی تیغ تیزبدان تا نماید به دو رستخیزهمی‌خواست از تن سرش رابریدز گرد سپه این مران را ندیدفرود آمد از پشت زین پلنگبه زد بر کمر بر سر پالهنگبپوشید دیدار رستم ز گردبشد سعد پویان به جای نبردیکی تیغ زد بر سر ترگ اویکه خون اندر آمد ز تارک بروی-بپوشید دیدار رستم ز گردچرا چشمان رستم پر از خاک شده بود و نتوانست سعد را ببیند؟آیا سعد در چشمان رستم خاک پاشید ؟ به نظر نمی رسد که درست باشد که ز گرد سپه این مران را ندید، رستم تجربه جنگ تن به تن بسیار داشته است و این نخستین بار نبوده که پا در میدان جنگ می گذاشته، در هیچ میدان جنگی از «گرد سپه» گریزی نتوانست بود، چگونه در اینجا گرد سپه به خودی خود چشمان رستم را پوشیده ؟
user_image
عبدالرضا فارسی
۱۴۰۰/۰۹/۱۴ - ۰۸:۱۴:۴۵
عمر شاهان جهان  سرآمد  و دوره پادشاهی  بسر آمد