
فردوسی
بخش ۲
چنان بد که هر شب دو مرد جوان
چه کهتر چه از تخمهٔ پهلوان
خورشگر ببردی به ایوان شاه
همی ساختی راه درمان شاه
بکشتی و مغزش بپرداختی
مر آن اژدها را خورش ساختی
دو پاکیزه از گوهر پادشا
دو مرد گرانمایه و پارسا
یکی نام ارمایل پاکدین
دگر نام گرمایل پیشبین
چنان بد که بودند روزی به هم
سخن رفت هر گونه از بیش و کم
ز بیدادگر شاه و ز لشکرش
و زان رسمهای بد اندر خورش
یکی گفت ما را به خوالیگری
بباید بر شاه رفت آوری
و زان پس یکی چارهای ساختن
ز هر گونه اندیشه انداختن
مگر زین دو تن را که ریزند خون
یکی را توان آوریدن برون
برفتند و خوالیگری ساختند
خورشها و اندازه بشناختند
خورش خانهٔ پادشاه جهان
گرفت آن دو بیدار دل در نهان
چو آمد به هنگام خون ریختن
به شیرین روان اندر آویختن
از آن روزبانان مردمکشان
گرفته دو مرد جوان را کشان
زنان پیش خوالیگران تاختند
ز بالا به روی اندر انداختند
پر از درد خوالیگران را جگر
پر از خون دو دیده پر از کینه سر
همی بنگرید این بدان آن بدین
ز کردار بیداد شاه زمین
از آن دو یکی را بپرداختند
جز این چارهای نیز نشناختند
برون کرد مغز سر گوسفند
بیامیخت با مغز آن ارجمند
یکی را به جان داد زنهار و گفت
نگر تا بیاری سر اندر نهفت
نگر تا نباشی به آباد شهر
تو را از جهان دشت و کوه است بهر
به جای سرش زان سری بیبها
خورش ساختند از پی اژدها
از این گونه هر ماهیان سیجوان
از ایشان همی یافتندی روان
چو گرد آمدی مرد از ایشان دویست
بر آن سان که نشناختندی که کیست
خورشگر بدیشان بزی چند و میش
سپردی و صحرا نهادند پیش
کنون کُرد از آن تخمه دارد نژاد
که ز آباد ناید به دل برش یاد
پس آیین ضحاک وارونه خوی
چنان بد که چون میبدش آرزوی
ز مردان جنگی یکی خواستی
بکشتی چو با دیو برخاستی
کجا نامور دختری خوبروی
به پرده درون بود بیگفتگوی
پرستنده کردیش بر پیش خویش
نه بر رسم دین و نه بر رسم کیش
تصاویر و صوت


نظرات
نیما
کیادرویش
حمید-م
حمید-م
شـایان
دکتر ترابی
روفیا
دکتر ترابی
دکتر ترابی
حسین
رهام
داود
نوروز فولادی
امیر
اسیر نفس امّاره
مصطفی قباخلو
مصطفی قباخلو
مصطفی قباخلو
مصطفی قباخلو
مصطفی قباخلو
فرحناز یوسفی
پاسخ به پرسش آقای قباخلو:راه و رسم ضحاک شیطانصفت چنان بود که یکی از جنگجویان زورمند را که میتوانست در کشتی، حریف دیو باشد، احضار میکرد و آنگاه دختری زیبا را از حرمسرایش میآورد و او را با تحکم مطلق در برابر خود به کنیزی آن مرد جنگجو و آمیزش با وی وادار می کرد. این همان عمل شیطانی است که به قول فردوسی نه رسم پادشاهان باتقوی بود و نه آیین دینی.
فرحناز یوسفی
مصطفی قباخلو
پاسخ دادینفرحناز یوسفی نوشته:در
پاسخ به پرسش آقای قباخلو:راه و رسم ضحاک شیطانصفت چنان بود که یکی از جنگجویان زورمند را که میتوانست در کشتی، حریف دیو باشد، احضار میکرد و آنگاه دختری زیبا را از حرمسرایش میآورد و او را با تحکم مطلق در برابر خود به کنیزی آن مرد جنگجو و آمیزش با وی وادار می کرد. این همان عمل شیطانی است که به قول فردوسی نه رسم پادشاهان باتقوی بود و نه آیین دینی اما این تعبیر بیش از حد بعیده و چون یه جایی تو یه کتابی یه خوبی اینو گفته بی دلیل تکرار میشهو این نظر منه اگه فردی از دوستان دلیل متقنی داره بگهمعنی روان و سردستی و اولین چیزی که به ذهن خطور می کنه اینهراه و رسم ضحاک دیوانه این بود که به سان یک میل و هوس ساده در هنگام جنگ با دیوان برای تیمن و تبرک یا دفع بلا (به هر حال دلیلشو نگفته فردوسی) فرد گرد و جنگجویی رو قربانی می گرد و در قسمت بعد و کاملا جدا و غیر پیوسته با ابیات قبل، هر وقت ضحاک میل می کرد و عشقش می کشید به رغم خواست دختران پاکدامن آنها را به تملک در می آورد جهت کامجویی و این خارج از عرف و دین بود.
فرحناز یوسفی
جهن یزداد
مهدی حافظی
گردآفرید
برمک