فردوسی

فردوسی

بخش ۲

۱

چنان بد که هر شب دو مرد جوان

چه کهتر چه از تخمهٔ پهلوان

۲

خورشگر ببردی به ایوان شاه

همی ساختی راه درمان شاه

۳

بکشتی و مغزش بپرداختی

مر آن اژدها را خورش ساختی

۴

دو پاکیزه از گوهر پادشا

دو مرد گرانمایه و پارسا

۵

یکی نام ارمایل پاک‌دین

دگر نام گرمایل پیشبین

۶

چنان بد که بودند روزی به هم

سخن رفت هر گونه از بیش و کم

۷

ز بیدادگر شاه و ز لشکرش

و زان رسم‌های بد اندر خورش

۸

یکی گفت ما را به خوالیگری

بباید بر شاه رفت آوری

۹

و زان پس یکی چاره‌ای ساختن

ز هر گونه اندیشه انداختن

۱۰

مگر زین دو تن را که ریزند خون

یکی را توان آوریدن برون

۱۱

برفتند و خوالیگری ساختند

خورش‌ها و اندازه بشناختند

۱۲

خورش خانهٔ پادشاه جهان

گرفت آن دو بیدار دل در نهان

۱۳

چو آمد به هنگام خون ریختن

به شیرین روان اندر آویختن

۱۴

از آن روزبانان مردم‌کشان

گرفته دو مرد جوان را کشان

۱۵

زنان پیش خوالیگران تاختند

ز بالا به روی اندر انداختند

۱۶

پر از درد خوالیگران را جگر

پر از خون دو دیده پر از کینه سر

۱۷

همی بنگرید این بدان آن بدین

ز کردار بیداد شاه زمین

۱۸

از آن دو یکی را بپرداختند

جز این چاره‌ای نیز نشناختند

۱۹

برون کرد مغز سر گوسفند

بیامیخت با مغز آن ارجمند

۲۰

یکی را به جان داد زنهار و گفت

نگر تا بیاری سر اندر نهفت

۲۱

نگر تا نباشی به آباد شهر

تو را از جهان دشت و کوه است بهر

۲۲

به جای سرش زان سری بی‌بها

خورش ساختند از پی اژدها

۲۳

از این گونه هر ماهیان سی‌جوان

از ایشان همی یافتندی روان

۲۴

چو گرد آمدی مرد از ایشان دویست

بر آن سان که نشناختندی که کیست

۲۵

خورشگر بدیشان بزی چند و میش

سپردی و صحرا نهادند پیش

۲۶

کنون کُرد از آن تخمه دارد نژاد

که ز آباد ناید به دل برش یاد

۲۷

پس آیین ضحاک وارونه خوی

چنان بد که چون می‌بدش آرزوی

۲۸

ز مردان جنگی یکی خواستی

بکشتی چو با دیو برخاستی

۲۹

کجا نامور دختری خوبروی

به پرده درون بود بی‌گفت‌گوی

۳۰

پرستنده کردیش بر پیش خویش

نه بر رسم دین و نه بر رسم کیش

تصاویر و صوت

شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو » تصویر 52
شاهنامه خالقی مطلق - دفتر یکم - تصویر ۹۲
فرید حامد :
فرشید ربانی :
فرهاد بشیریان :
محمدیزدانی جوینده :

نظرات

user_image
نیما
۱۳۹۱/۰۵/۱۲ - ۰۹:۱۰:۴۱
در مصرع:کنون کرد از آن تخمه داد نژاد«دارد» به جای «داد» از نظر وزن و معنی صحیح است
user_image
کیادرویش
۱۳۹۳/۰۷/۱۱ - ۱۴:۴۹:۵۶
خیلی خوب بود.
user_image
حمید-م
۱۳۹۴/۱۲/۱۱ - ۰۲:۴۱:۰۷
بیت پانزدهم در لغت نامه دهخدا بجای زنان (دمان )ثبت گردیده دمان پیش خوالیگران تاختندز بالا بروی اندر انداختنددمان در اینجا به معنی غضبناک و خروشان و خشمگین به نظر درست تر می آید چون کاری که در پیش دارند با طبع زنان نیز سازگار نیست .
user_image
حمید-م
۱۳۹۴/۱۲/۱۱ - ۰۴:۲۲:۱۹
نیما جان درست میگوید دارد به جای داد صحیح می باشد چون در لغت نامه دهخدا ذیل توضیح کلمه ارمایل اینگونه ثبت شده کنون کُرد از آن تخمه دارد نژادکز آباد ناید به دل بَرْش یاد.چه خوبست در سایت نیز اصلاح شود
user_image
شـایان
۱۳۹۵/۰۴/۱۰ - ۱۱:۲۷:۲۳
همان داد درست تر استشاهنامه را تحریف نکنیم !
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۵/۰۴/۱۴ - ۱۹:۴۳:۵۸
شایان گرامی ، سخن از مردم کرد است، می فرماید کردان نژاد از آن تخمه دارند. گروهی از ایران که به ترفند خوا لیگران از مرگ رستند ، انبوه شدند و چون فریدون از اروند گذشت؛ تا بسیاری خویش بدو بنمایانند، بر با م خانه هاشان آتش افروختند. فرزندانشان هم امروز در شب نوروز اتش ها بر کوهستانها بر میفروزند. ( اُواز مرا ببوس را شنیده اید؟به تیره شبها پیمانها با یاران داشتند، تا آتش ها بر کوهستانهای میهن بر افرزند ، بر ضحاک زمانه بر خاسته بودند؟) باری؛ زحمت افزا میشوم ( ودر من این عیب قدیم است) در باره فره ایزدی و گاو پرمایون ، بر مایون ، پرمایه و بر مایه که در نسخه های گوناگون آمده است گفتنی است که فره ایزدی چون از جمشید گسست به نیزاری فرود آمد، پر کر، چشم به راه گاو " پر مایه "( به مانای نژاده بزرگ ، خردمند، بزرگوار ، نجیب ، با اصل و نسب) تا از راه شیر در جان فریدون بیاویزد ، تا کاخ ستم فرو ریزد ، تا خوان خرد مینوی ایران دیگر باره بگسترد و سپاس حسین گرامی که به یاد بی دلانی
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۱۵ - ۱۷:۲۱:۴۹
درود دکتر جانخوش بازگشتید!آن روز دیده بودم آن فتنه ها که برخاستکز سرکشی زمانی با ما نمی نشستی؟!البته نیم بیت اولش چه ربطی داشت نمیدانم، خخخ....
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۵/۰۴/۱۶ - ۱۲:۵۱:۱۰
درودی چو بوی خوش آشنایی، روفیای عزیز،حقه مهر بدان مهر و نشان است که بودسپاس میگزارم، یاد نادیده تان دیده و دلم را روشن می داشته است. رازی شاید در نیم بیت اول است، راز به رازخانه سنگین است چنانکه بار به بارخانه گران.
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۵/۰۴/۲۲ - ۱۹:۵۵:۰۹
می بینم برخی گنجوریان ، نامی و گمنام پیرامون خوانش پاره بیتی از استاد سخن سر سخن میشوند(امید که به ناسزاو دشنام گویی نیانجامد) به شگون نیک بگیریم، چه دادوستد دیدگاههای گوناگون مارا از خودستایی و کژ اندیشی برکنار میداردواز فسردگی اندیشه در امان، همان که تحجر فکریش می خوانند، زمانی که در بر هوای تازه فراز میکنیم و از اندیشیدن آزاد باز می مانیم. باری، زحمت افزا میشوم و در من این عیب قدیم است، دوستان نامی و گمنام سخن از بد خوانی به میان آورده بودند، دریغم آمد پرده از بد خوانی که این بخش از سرگذشت ضحاک را پوشانیده است ، بر ندارم. داستان چنین است: دست کم در چهار نسخه شاهنامه که دیده ام از جمله گنجور چهار بیت آخر این بخش به همین گونه آمده است ( جز اینکه بکشتی و که به جای چو) در شاهنامه ای که آقای خالقی مطلق فراهم آورده است؛ بیت های :پس آَیین ضحاک وارونه خوی چنان بد که چون می بدش آرزوی زمردان جنگی یکی خواستی بکشتی، که با دیو برخاستی چنین مانا شده اند " ضحاک هرگاه که آرزو میکرد !! یکی از مردان جنگی را به این بهانه که بر دیوان شوریده است ، می کشت" در دوبیتی که سپس تر می آیند استاد توس از پرستنده کردن پردگیی نامور سخن میگوید کجا نامور دختری خوبروی به پرده درون پاک بی گفتگوی پرستنده کردیش بر پیش خویش نه رسم کیی بد آیین و کیشاین رفتار ، رسم کیی و آیین و کیش نبود کشتن مردان جنگی و پرستنده کردن خوبرویان پیش و پس از ماردوش و هم امروزبیرون از کیش و آیین حکومتگران نبوده و نیست. آنچه دست کم در آن روزگار به آیین نبوده است ، اینکه پادشاه مردان جنگی را به گشنی بخواند. از دید دستوری نهایت بد خوانی است اگر می بدش را گذشته پیاپی( ماضی اسمراری می بودش ) بدانیم جایی که شاعر خواستی( میخواست)، خاستی (می خاست،) و کردی( می کرد) به جای آن به کار برده است. ازین رو می بدش ارزوی( هوس می کردن) به باده گساری نشستن مراد استاد بوده است. دو دیگر کننده خواستی ، برخاستی و کردی او ست و نه مردان جنگی . نکته باریک واژه وارونه خوی است می دانیم و هنوز در باور برخی مردم ایران دیده میشود که خوی دیوان وارونه رفتار آدمیان است. پرستنده کردن زیبایان و به گشنی گرفتن مردان جنگی حکایت از همین خصلت وارونه دارد بدین قرار" ضحآک که منشی وارونه خوی آدمیان داشت، هر گاه که به می گساری می نشست مردی از جنگیان و خوبرویی از پردگیان را به بزم خویش می خواند به گشنی و پرستندگی کاری که به رسم و آیین نبود" فراموش نکنیم که این رفتار دیوانه پس از آمدن تازیان در دربار شاهان و امیران رسمی حتا پسندیده بوده است.و سرانجام گمان میبرم خواستن مردی جنگی بدین ماناست که آنان را بر خویش می کشیده است.
user_image
حسین
۱۳۹۵/۱۱/۲۲ - ۲۲:۳۵:۰۶
در بیت 8 « آوری » قید تأکید است و به معنی یقیناً و به طور حتم به کار رفته است .
user_image
رهام
۱۳۹۶/۱۰/۱۲ - ۰۲:۴۴:۱۹
معنی مصرع :که ز آباد ناید به دل برش یادشاید این باشد که : از آبادی در ضمیرش چیزی به یاد نداردو یا به خاطرش نمی آید .چراکه بنا به پیشنهاد آشپزها برای حفظ جان خود راه صحرا و زندگی دور از شهر و آبادی را در پیش گرفتند لذا به نوعی زندگی در کوه و دشتهای با صفا با روان باصفا و پاک آنها سازگارتر میباشد.
user_image
داود
۱۳۹۷/۰۲/۱۵ - ۱۴:۴۶:۵۰
معنی چهار بیت آخر این هست:ضحاک موقع برپاکردن بزم یک دختر زیبا رو و یک مرد نیرومند با قیافه مردانه را با خودش همراه میکرد.به این صورت که خودش با دخترزیبارو نزدیکی میکرد و مرد نیرومند هم مجبور بوده با ضحاک نزدیکی کنه تا ضحاک بیشتر لذت ببره.البته این به خاطر خصلت دیومانند ضحاک بوده که با خصوصیات انسانها متفاوت بوده. استاد طوس هم مثل همیشه شرم داشته که به وضوح این نزدیکی را توضیح بده(برعکس من)
user_image
نوروز فولادی
۱۳۹۸/۰۳/۰۵ - ۱۲:۵۶:۵۲
چهار بیت آخر را مرحوم سعیدی سیرجانی چنین معنی کرده اند:مردان جنگی در این بیت فردوسی همان مفهوم افراد مبارز را دارد. برای کشتن آزادگان و سران و سرداران چه بهانه ای بهتر که هوای سرکشی دارند و به قصد مقاومت در مقابل حکومت و بر افکندن نظام جاری به توطئه پرداخته اند.در ادامه می نویسند: در حکومت ضحاکی مردم نه در کوی و برزن امنیت دارند و نه حتی در پستوی خانه.هرجا دختر پاک نژاد و خوب رویی در حرم سرا و خانه (مردم ) بود بی تامل و چون چرا او را به عنوان خادمه و معشوقه نزد خود می آورد. نه پای بند آداب شاهی و نجابت شاهانه بود نه در بند احکام خدایی و دینی
user_image
امیر
۱۳۹۹/۰۸/۱۷ - ۱۶:۵۴:۲۳
سلام واقعا حکیم فردوسی هزارسال پیش درد الان جوانهای مارا درشعر گفتن .به نظر من همه ما یه جورهایی ضحاکیم ودائم باید به مارهای نفسمان خوراک بدهیممتاسفانه اعتیاد و روزمرگی و نشخوارهای فکری مغز جوانهای ما را میخورد و...
user_image
اسیر نفس امّاره
۱۳۹۹/۱۰/۱۸ - ۱۹:۴۹:۵۱
با سلام خدمت جناب حمید -م گرانقدردر مورد بیت پانزدهم زنان پیش خوالیگران تاختند ز بالا به روی اندر انداختندبنا بر نظر استاد دزفولیان فرد، «زنان» صحیح است البته در اینجا جمع «زن» مراد نیست بلکه وجه وصفی حال Gerund از زدن بر سیاق «روان» از رفتن و «چمان» از چمیدن مد نظر است. معنای بیت با توجه به بیت پیشین: روزبانان (پاسبانان) در حالیکه آن دو جوان را می کشیدند و کتک می زدند جلوی پای آشپزان، با صورت بر روی زمین پرت کردند.این رخداد دلخراش، سبب آزردگی و خشم آن دو مرد نیکخو می شود: پر از درد خوالیگران را جگر پر از خون دو دیده پر از کینه سربه راستی که چنین تصویرسازیِ راویانه‌ای (روایت تصویرگونه) Narrative Imagery فقط از حکیم توس بر می آید و بس. کلمات چنان کنار هم نشسته اند انگار که در حال دیدن سکانسی از یک فیلم سینمایی هستیم.
user_image
مصطفی قباخلو
۱۴۰۰/۰۱/۱۵ - ۰۲:۴۳:۰۳
با سلام در بیت یکی گفت ما را به خوالیگریبباید بر شاه رفت آوری به نظر من به جای ((رفت آوری)) باید ((رفتن همی)) قرار داد به این شکل یکی گفت ما را به خوالیگری *بباید بر شاه رفتن همی
user_image
مصطفی قباخلو
۱۴۰۰/۰۱/۱۵ - ۰۲:۵۸:۱۸
با سلامبه نظر میاد ابیات 13الی 15 اگر این گونه نوشته و خوانده شود معنی بهتری دارد.چو آمد به هنگام خون ریختن*به شیرین روان اندر آویختن((همان)) روز بانان مردم‌کشان*گرفته دو مرد جوان راکشان((دمان ))پیش خوالیگران تاختند*ز بالا به روی اندر انداختند از آقای حمید-م بایت حاشیه ای که نوشته و استفاده کردم تشکر میکنم.حمید-م نوشته: بیت پانزدهم در لغت نامه دهخدا بجای زنان (دمان )ثبت گردیدهدمان پیش خوالیگران تاختندز بالا بروی اندر انداختند
user_image
مصطفی قباخلو
۱۴۰۰/۰۱/۱۵ - ۰۳:۰۳:۴۴
با سلام در بیت 22به جای سرش زان سر((ی)) بی‌بهاخورش ساختند از پی اژدها((ی)) باید حذف شود و سر بی بها به صورت ترکیب اضافی به کار رود.
user_image
مصطفی قباخلو
۱۴۰۰/۰۱/۱۵ - ۰۳:۱۷:۰۲
به گفته دوستان ((زنان))پیش خوالیگران تاختند*ز بالا به روی اندر انداختند زنان به معنی در حال زدن هم درسته
user_image
مصطفی قباخلو
۱۴۰۰/۰۱/۱۵ - ۰۳:۱۹:۳۸
معنی چهار بیت آخر رو یکی به من بگهپس آیین ضحاک وارونه خویچنان بد که چون می‌بدش آرزویز مردان جنگی یکی خواستیبه کشتی چو با دیو برخاستیکجا نامور دختری خوبرویبه پرده درون بود بی‌گفت‌گویپرستنده کردیش بر پیش خویشنه بر رسم دین و نه بر رسم کیش
user_image
فرحناز یوسفی
۱۴۰۰/۰۱/۱۹ - ۰۸:۱۷:۲۵
در
پاسخ به پرسش آقای قباخلو:راه و رسم ضحاک شیطان‌صفت چنان بود که یکی از جنگجویان زورمند را که می­‌توانست در کشتی، حریف دیو باشد، احضار می­‌کرد و آن­گاه دختری زیبا را از حرم­سرایش می‌­آورد و او را با تحکم مطلق در برابر خود به کنیزی آن مرد جنگجو و آمیزش با وی وادار می کرد. این همان عمل شیطانی است که به قول فردوسی نه رسم پادشاهان باتقوی بود و نه آیین دینی.
user_image
فرحناز یوسفی
۱۴۰۰/۰۱/۱۹ - ۰۸:۲۴:۴۲
بر اساس سخن فردوسی نژاد کُرد که ایرانیان اصیل هستند از همان 200 نفری شروع می شود که توسط ارمایل و گرمایل (آشپزان ضحاک) نجات پیدا کردند.چو گرد آمدی مرد ازیشان دویستبران سان که نشناختندی که کیستخورشگر بدیشان بزی چند و میشسپردی و صحرا نهادند پیشکنون کُرد از آن تخمه (دارد) نژاد که ز آباد ناید به دل برش یاددارد نژاد صحیح است.به صورت داد در اینجا ضبط شده است.
user_image
مصطفی قباخلو
۱۴۰۰/۰۱/۲۲ - ۲۲:۵۵:۵۱
سلامممنون که
پاسخ دادینفرحناز یوسفی نوشته:در
پاسخ به پرسش آقای قباخلو:راه و رسم ضحاک شیطان‌صفت چنان بود که یکی از جنگجویان زورمند را که می­‌توانست در کشتی، حریف دیو باشد، احضار می­‌کرد و آن­گاه دختری زیبا را از حرم­سرایش می‌­آورد و او را با تحکم مطلق در برابر خود به کنیزی آن مرد جنگجو و آمیزش با وی وادار می کرد. این همان عمل شیطانی است که به قول فردوسی نه رسم پادشاهان باتقوی بود و نه آیین دینی اما این تعبیر بیش از حد بعیده و چون یه جایی تو یه کتابی یه خوبی اینو گفته بی دلیل تکرار میشهو این نظر منه اگه فردی از دوستان دلیل متقنی داره بگهمعنی روان و سردستی و اولین چیزی که به ذهن خطور می کنه اینهراه و رسم ضحاک دیوانه این بود که به سان یک میل و هوس ساده در هنگام جنگ با دیوان برای تیمن و تبرک یا دفع بلا (به هر حال دلیلشو نگفته فردوسی) فرد گرد و جنگجویی رو قربانی می گرد و در قسمت بعد و کاملا جدا و غیر پیوسته با ابیات قبل، هر وقت ضحاک میل می کرد و عشقش می کشید به رغم خواست دختران پاکدامن آنها را به تملک در می آورد جهت کامجویی و این خارج از عرف و دین بود.
user_image
فرحناز یوسفی
۱۴۰۰/۰۱/۲۳ - ۱۹:۰۳:۲۰
درود بر شما آقای قباخلوخواهش می کنماگر معنای قربانی کردن را در نظر بگیریم بکشتی خوانده میشه که در برخی از نسخه ها، بدین صورت درج شده ولی مورد قبول بسیاری از پژوهشگران شاهنامه نیست. نظرتون رو جلب می کنم به پژوهش آقای سجاد آیدنلو در همین باب، در پرتال جامع علوم انسانی که با ذکر مستندات، ضبط و قرائتِ «به کشتی که با دیو برخاستی» را محتمل تر می داند و از نظر بنده پژوهش خوب و کاملی انجام شده است.
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۱/۰۵/۱۱ - ۱۰:۵۶:۴۴
خورشگر بدیشان بزی چند و میشبدادی و هامون نهادند پیش  در همه دست نویسها صحرا شده و بی گمان صحرا از فردوسی نیست و فردوسی همهجا بارها و بارها هامون اورده
user_image
مهدی حافظی
۱۴۰۲/۰۴/۰۶ - ۰۲:۱۷:۳۲
سلام به همگی معنی مصرع دوم بیت:[کنون کرد زان تخمه دارد نژاد   ...] را کسی میتونه به طور واضح بگه ممنون  
user_image
گردآفرید
۱۴۰۲/۰۴/۳۱ - ۱۰:۰۶:۰۵
با سلام و درود به همه دوستان ممنونم از این سایت بسیار عالی. واقعا خواندن نظریات مختلف و معانی مختلف برای ابیات خیلی به درک بهتر کمک می کنه.
user_image
برمک
۱۴۰۳/۰۵/۲۵ - ۱۱:۱۵:۵۷
  زنان پیش خوالیگران تاختند ز بالا به روی اندر انداختند   تاختن بچم روان کردن و فرستادن است