
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۱۲۴
۱
چنین رخسار زیبائی که دیده است
چنین قد دل آرائی که دیده است
۲
چنین زلف دلاویز و کمندی
فتاده بر سراپائی که دیده است
۳
کمانی را که تیرانداز باشد
نگاه چشم شهلائی که دیده است
۴
چنین چشمی که خلقی بیخود و مست
فکنده هر یکی جائی که دیده است
۵
بدشنامی برد چندین دل از کار
چنین لعل شکر خائی که دیده است
۶
لبش مرجان دهان پر درّ و گوهر
بغایت تنگ دریائی که دیده است
۷
قیامت میشود چون میخرامد
چنین رفتار و بالائی که دیده است
۸
دو عالم میشود روشن ز رویش
چنین خورشید سیمائی که دیده است
۹
بغیر از فیض در پروانه دل
چنین آشوب و غوغائی که دیده است
نظرات