
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۱۲۵
۱
در سرم فتنه ای و سودائیست
در سرم شورشی و غوغائی است
۲
هر دم از ترک چشم غمازی
در دلم غارتی و یغمائیست
۳
پس این پرده دلربائی هست
دل زجا رفتن من از جائیست
۴
ساقئی هست زیر پردهٔ غیب
که بهر گوشه مست و شیدائیست
۵
در درون هست خمر و خماری
کز برون مستئی و هیهائیست
۶
از تو ای آرزوی دل شدگان
در دل هر کسی تمنائیست
۷
عالمی پر زدر و گوهر شد
مگر این طبع فیض دریائیست
نظرات