فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۱۳۰

۱

جنونی در سرم ماوا گرفتست

سرم را سر بسر سودا گرفتست

۲

خردگر این بود کاین عاقلانراست

خوش آنسرکش جنون مأوا گرفتست

۳

ندارد چشم مجنون کس و گرنه

دو عالم را رخ لیلا گرفتست

۴

بچشم خلق چون طفلان نمایند

که باز یشان زسرتا پا گرفتست

۵

مسلمانان ره عقبی کدامست

دلم از وحشت دنیا گرفتست

۶

بپای جان زغفلت هست بندی

و گرنه ره سوی عقبا گرفتست

۷

مشو ای فیض بابیگانه همراز

چو وابینی ترا ازما گرفتست

تصاویر و صوت

نظرات