
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۱۳۱
۱
دلم دیگر جنون از سرگرفته است
خیال شاهدی در بر گرفتست
۲
زسوز آتش عشق نگاری
سراپای وجودم در گرفتست
۳
زآه آتشینم در حذر باش
که دودش در همه کشور گرفتست
۴
سوی میخانه ام راهی نمائید
که دل از مسجد و منبر گرفتست
۵
اگر شیخم خبر پرسد بگوئید
که آن شیدا ره دیگر گرفتست
۶
صلاح و زهد و تقوی و ورع سوخت
زسر تا پایم آتش درگرفتست
۷
غلامت همت آنم که چون فیض
بیک پیمانه نرک سرگرفتست
نظرات
علی