فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۱۳۸

۱

مگو که چهره او را نقاب در پیشست

ترا زهستی و همی حجاب در پیشست

۲

حجاب دیدن آن روی شرک و خودبینی است

زهستی تو رخش را نقاب در پیشست

۳

وجود او بمثل همچو آب و تو ماهی

خبر زآب نداری و آب در پیشست

۴

گهی به پرده دنیی دری گهی عقبی

بسی زظلمت و نورت حجاب در پیشست

۵

نماید آنکه بود او نه اوست غره مشو

تو تا به آب رسی بس سراب در پیشست

۶

نظر باو نتوان کرد چون زعکس رخش

بدور باش هزار آفتاب در پیشست

۷

نگه باو نتواند رسید چون برهش

زتار زلف بسی پیچ و تاب در پیشست

۸

کتاب حسن بتان صورت است و او معنی

بهوش باش گرت این کتاب در پیشست

۹

چو هوش ماند چون جلوه کرد اینمعنی

اگر محیط شوی اضطراب در پیشست

۱۰

بس است فیض زاین فن سخن که سامع را

ز شبهه صد سخن بیحساب در پیشست

تصاویر و صوت

نظرات