
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۱۴۲
۱
عشق در راه طلب راهبر مردانست
وقت مستی و طرب بال و پر مردانست
۲
سفر آن نیست که از مصر ببغداد روی
رفتن از جان سوی جانان سفر مردانست
۳
ظفر آن نیست که در معرکه غالب گردی
از سرخویش گذشتن ظفر مردانست
۴
هنر آن نیست که در کسب و فضایل گوشی
به پر عشق پریدن هنر مردانست
۵
همه دلهاست فسرده همه جانها تیره
گرم و افروخته آه سحر مردانست
۶
چشمهٔ کوثر و سرسبزی بستان بهشت
خبری از اثر چشم تر مردانست
۷
گهر اشک ندامت بقیامت ریزد
هر که در فکر شکست گهر مردانست
۸
فیض اگر آب حیات از گهر نظم چکاند
هم از آنروست که او خاک در مردانست
نظرات