
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۱۵
۱
شود شود که شود چشم من مقام ترا
شود شود که بینم صباح و شام ترا
۲
شود شود که شوم غرق بحر نور شهود
بدیده تو به بینم مگر بکام ترا
۳
شود شود که نهم روی مسکنت بر خاک
بدرگه تو و خوانم علی الدوام ترا
۴
شود شود که دل و جان و تن کنم تسلیم
برای خویش نباشم شوم تمام ترا
۵
شود شود که سراپا چو دام چشم شوم
بدین وسیله مگر آورم بدام ترا
۶
شود شود که نهم دل بجست جوی وصال
بدیده پویم و جویم علی الدوام ترا
۷
شود شود کو سرفیض در ره تو رود
که تا بکام رسد هم شود بکام ترا
نظرات
زهره نامدار