فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۱۵۵

۱

گو برو عقل از سرم در سر هوای یار هست

گو برو دل از برم در بر غم دلدار هست

۲

بر تنم سر سرنگون شو شور عشقش بجاست

دیده ام گو غرق خون شو حسرت دیدار هست

۳

در کدوی سر شراب عشق و در دل مهر دوست

در درون عاشقان میخانه و خمار هست

۴

گه خیال روی او گاهی خیال خوی او

در سر شوریده عشق بهشت و نار هست

۵

هم دل و هم جان فداکن یار هم جان و دلست

جان بر جانان فراوان دل بر دلدار هست

۶

ای که نظاره بگلهای گلستان میکنی

دیدهٔ جانرا جلا ده در دلت گلزار هست

۷

بار تن بر جان منه گر بار خواهی بر درش

کافرم من گر گران جانرا بر او بار هست

۸

بر دل و جان کن گوارا هر چه آید از حبیب

درد خوشتر آدمی را درد کی در کار هست

۹

فیض پندارد کسی از حال او آگاه نیست

حرف رندیهای او بر سرهر بازار هست

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا فیض کاشانی با تصحیح و مقابلهٔ محمد پیمان - فیض کاشانی - تصویر ۳۵۹

نظرات

user_image
سمیرا
۱۳۹۶/۰۹/۰۸ - ۱۵:۴۶:۰۶
سلام،وزن شعر در بیت دوم و چهارم خراب شده،دربیت دوم،بجای عشقش اگر عشق او و در بیت چهارم در سر شوریده ام نوشته بشه وزن درست میشه،نسخه ای در دسترس ندارم که منبع ذکر کنم