
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۱۵۹
۱
ما را با دوست آشنائیست
از دل روش روشنائیست
۲
در صورت اگر چه بس حقیریم
ما را بر دو کون پادشاهیست
۳
آنکس که ز شهر ماست داند
کاین گوهر قیمتی کجائیست
۴
ما را نتوان خرید ارزان
درّ صدف بلا بهائیست
۵
این گوهر شب چراغ درویش
از مخزن خاص کبریائیست
۶
بر ما دو جهان برند حسرت
این عشق عنایت خدائیست
۷
گر پادشهی کنیم شاید
ما را بر او ره گدائیست
۸
این فیض که حق بفیض بخشد
بر جان شکسته مومیائیست
تصاویر و صوت

نظرات