فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۱۶۷

۱

جان بجانان عرض کردن عاشقانرا عار نیست

مفلسانرا با کریمان کارها دشوار نیست

۲

هر کسی را سوی حق از مسلکی ره میدهند

راه حق منصور را جز نردبان دار نیست

۳

مستی جام هوا بنگر که غیر از جام دوست

در میان این خم نه تو کسی هشیار نیست

۴

خواب غفلت بین که غیر از دیده بینای عشق

در همه روی زمین یکدیدهٔ بیدار نیست

۵

عقل را در عشق ویران کن که در درگاه دوست

عاشقانرا بار هست و عاقلانرا بار نیست

۶

عشقت اندر دوزخ اندازد که لذت میبری

در بهشتت گر دهد جا عقل بی آزار نیست

۷

اندکی آزار بسیار است از بیگانگان

گر کند آن آشنا بیرون زحد بسیار نیست

۸

هر که باشد هر چه خواهد در حق ما گو بگو

سرزنشهای ملامت عاشقانرا عار نیست

۹

بر مدار ای فیض دست اعتصام از پای عشق

در جهان جز عشق یار و مونس و غمخوار نیست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
محمد
۱۳۹۳/۰۴/۰۶ - ۱۵:۴۳:۵۸
ببخشید یه سوال داشتم.بیت سوم مصرع دوم را من نمیتونم بخونم. میشه بگید هم چگونه باید آن را خواند و هم اینکه معنی آن چیست؟با تشکر
user_image
امیر
۱۳۹۳/۱۰/۱۷ - ۱۷:۲۴:۰۱
در جواب آقای محمد فکر کنم این جور خونده میشه:در میان این خم، نَه تو، کسی هشیار نیستیعنی کلا کسی هشیار نیست.
user_image
شهرام بنازاده
۱۳۹۴/۰۵/۲۷ - ۰۳:۲۵:۳۳
به نظر می آید :Noh too باشد.... به معنی تو در تو والا وزرن عروضی کاملا دچار سکته میشود.احتمالا جهان به خم نه تو تشبیه شده شاید منظرو هفت آسمان ، زمین و خود آدمی بصورت تو در تو باشند