
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۱۷۵
۱
دل گرفتار ماه سیما ئیست
جان هوادار سرو بالائیست
۲
گه جنون گاه عقل و گه مستی
در دل تنگ ما تماشائیست
۳
در غم عشق هر پری روئی
سرشوریده سر بصحرا ئیست
۴
بر سرراه هر هلال ابروی
از هجوم نظاره غوغائیست
۵
بر سرکوی هر بتی مه روی
هر طرف زآب چشم دریائیست
۶
از لب لعل هر شکر دهنی
در دل هر کسی تمنائیست
۷
نه همین فیض مست و شیدا شد
که بهر گوشه مست و شیدائیست
نظرات