
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۱۸۳
۱
هر که در دوست زد دامن احسان گرفت
و آنکه در دوستی مایة عرفان گرفت
۲
دوستی کردگار معرفت آرد بیار
هر که از این تخم کشت حاصل از آن گرفت
۳
ار در احسان هر انک روی بمقصود کرد
دید جمال خدا حسن زاحسان گرفت
۴
هر که بدو داد تن مایة ایمان ستد
وانکه بدو داد دل در عوضش جان گرفت
۵
آنکه بدو داد جان زندة جاوید شد
عمر دو روزینه داد عمر فراوان گرفت
۶
هر که زدنیا گذشت لذت عقبی چشید
وانکه زعقبی گذشت کام زجانان گرفت
۷
آنکه باخلاص داد در ره او هر چه داشت
قطره بدریا گذشت بهره زعمان گرفت
۸
نیک و بد هر که هست سوی خودش عایدست
هر چه در امروز کرد روز جزا آن گرفت
۹
در ره عرفان و عشق فیض بسی سعی کرد
تا که بتوفیق حق عشق زعرفان گرفت
نظرات
ناشناس
ناشناس