فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۱۸۸

۱

زِ شور عشق مرا در سرست شور قیامت

تو ای که عشق نداری برو به راهِ سلامت

۲

قیامتی است به هر گام راهِ عشق و بهشتی

خنک کسی که قیامت بدید تا به قیامت

۳

کمانِ عشق حریفی کشد که باک ندارد

شود اگر هدف صدهزار تیرِ ملامت

۴

هزار خوف و خطر هست گرچه در ره عشق

ولی زِ عشق توان یافت عزّ و جاه و کرامت

۵

نبی زِ عشق نبی شد ولی زِ عشق ولی گشت

زِ عشق یافت نبوت ز عشق رُست امامت

۶

چو عشق هست تو را هر چه هست در دو جهان

چرا که عشق بود اصل هر دو کون تمامت

۷

حیات عشق و مماتست عشق و عشق نُشورست

نعیم عشق و جحیمست عشق و عشق قیامت

۸

حساب عشق و کتابست عشق و عشق ترازو

صراط عشق و نجاتست عشق و عشق ندامت

۹

وسیله عشق و لوا عشق و عشق حوض و شفاعت

درخت طوبی عشقست و عشق دار قیامت

۱۰

لقای حق نبود غیر عشق پاک ز اغراض

چو فیض عشق بود زارنمیبری تو غرامت

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا فیض کاشانی با تصحیح و مقابلهٔ محمد پیمان - فیض کاشانی - تصویر ۸۷

نظرات