فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۱۹

۱

از دو عالم دردت ای دلدار بس باشد مرا

کافر عشقم اگر غیر تو کس باشد مرا

۲

با تو باشم وسعت دل بگذرد از عرش هم

بی تو باشم هر دو عالم یک قفس باشد مرا

۳

من نمیدانم چسان جانم فداخواهد شدن

این قدر دانم نگاهی از تو بس باشد مرا

۴

عمر خواهم پایدار و جان شیرین بیشمار

بر تو می افشانده باشم تا نفس باشد مرا

۵

هر کسی دارد هوس چیزی نخواهم من جز آنکه

سرنهم در پای جانان این هوس باشد مرا

۶

توتیای دیدهٔ گریان کنم تا بینمش

گر بخاک پای جانان دست رس باشد مرا

۷

جهد کن تا کام من شیرین شود از شهد وصل

فیض تا کس دست بر سر چون مگس باشد مرا

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
رحمان
۱۳۹۴/۱۰/۲۶ - ۰۱:۰۰:۰۶
هر کسی دارد هوس چیزی نخواهم من جز آنکهبه نظر میاد «جز آنک» صحیح باشه.
user_image
محمد یزدی
۱۳۹۶/۱۱/۳۰ - ۰۰:۰۱:۱۴
در مصرع آخر کلمه "کس" درست نیست و به جای آن باید "کی" قرار بگیرد:فیض تا کی دست بر سر چون مگس باشد مرا