
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۱۹۴
۱
جان ندارد جز تو کس یا مستغاث
خسته را فریاد رس یا مستغاث
۲
خسته دل در غم تو بستهٔ
چند ناله چون جرس یا مستغاث
۳
هر دمم خاری زند در دل خسی
بکسلم زین خار و خس یا مستغاث
۴
مرغ جان را بال همت برگشای
تا بپرد زین قفس یا مستغاث
۵
میرباید دل زمن هر دم بتی
هم تو گیرش باز پس یا مستغاث
۶
محو خود کن فیض را تابی رخت
بر نیارد یکنفس یا مستغاث
۷
رحم کن بر بی دل بیچاره
کو ندارد جزتو کس یامستغاث
نظرات