
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۲۲۱
۱
داد از غم عشقت ای صنم داد
فریاد ز تو هزار فریاد
۲
بیمارت را نمیکنی به
غمناکت را نمیکنی شاد
۳
بر نالهٔ من نمیکنی رحم
وز روز جزا نمیکنی یاد
۴
داد از تو کجا برم که جز تو
کس نتواند داد من داد
۵
من در غم تو تو لا ابالی
انی فی داد و انت فی واد
۶
یکباره بیا بریو خونم
از من تسلیم و از تو بی داد
۷
تا کی دل فیض ای ستمگر
در بند غم تو و تو آزاد
تصاویر و صوت

نظرات