فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۲۳۳

۱

حاشا که مداوای من از پند توان کرد

دیوانه به افسانه خردمند توان کرد

۲

شور از سر مجنون به نصیحت نشود کم

ای لیلیش افزون بشکر خند توان کرد

۳

پنهان نتوان داشت جنون در دل عاشق

در سوخته آتش بچه سان بند توان کرد

۴

واعظ سخن بیهده تا چند توان گفت

یا گوش به افسانه تو چند توان کرد

۵

خود چشم ندارد که دهد توبه از آنروی

با چشم چسان گوش باین پند توان کرد

۶

با موج محیط غمش آرام توان داشت

شوریده بصحرای جنون بند توان کرد

۷

ای هم نفسان حال دل زار مپرسید

نوعی نشکسته است که پیوند توان کرد

۸

از شهد سخن‌های شکر بار تو ای فیض

عالم همه پرشکر و پرقند توان کرد

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا فیض کاشانی با تصحیح و مقابلهٔ محمد پیمان - فیض کاشانی - تصویر ۲۰۲

نظرات