فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۲۵۲

۱

مستی ز شراب لب جانان مزه دارد

می خوردن از آن لعل بدخشان مزه دارد

۲

چون پرده بر اندازد از آن روی چه خورشید

بر گردنش آن زلف پریشان مزه دارد

۳

لعل لبش آندم که درآید به تبسم

شوریدن ما در شکرستان مزه دارد

۴

مستان چو درآید که شود ساقی مستان

در پای وی افتادن مستان مزه دارد

۵

آن دانه مشگین که سفیدست و بر آتش

بر عارض آن خسرو خوبان مزه دارد

۶

ظلمات بمان زلف برانداز و لبش بوس

خضر آب حیات از لب جانان مزه دارد

۷

یک شب اگرم تنگ در آغوش درآید

بیهوشی دل بی‌خودی جان مزه دارد

۸

ای فیض بگو شعر ازین گونه که در عشق

این نوع سخن‌های پریشان مزه دارد

۹

نی نی غلطم این چه سخن بود که گفتم

از روی بتان خواندن قرآن مزه دارد

تصاویر و صوت

نظرات