فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۲۵۴

۱

ز روی مهوشان چشمم دمی دل بر نمی‌دارد

ازین بهتر کسی از عمر حاصل بر نمی‌دارد

۲

یکی میگفت دل بردار از روی بتان گفتم

مرا عشقست چون جان کس ز جان دل بر نمی‌دارد

۳

ز تیغ جور خوبان زنده میگردد دلم آری

چنین مرغ از چنان صیاد بسمل بر نمی‌دارد

۴

دل از عشق مجازی رو بمعشوقی حقیقی کرد

چه حق بین شد دگر او مهر باطل بر نمی‌دارد

۵

زمعنی یافت چون صیقل ز صورت زنک کی گیرد

صفا چون یافت از جان دل ز تن گل بر نمی‌دارد

۶

شراب عشق حق نوشد بهر دم بی دهان و لب

ز چشم مست خوبان فیض از آن دل بر نمی‌دارد

تصاویر و صوت

نظرات