فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۲۶۹

۱

ای مسلمانان مرا عشق جوانی پیر کرد

پای دل را کافری در زلف خود زنجیر کرد

۲

نی غلط، گردد جوان از عشق‌بازی اهل دل

غم که باشد تا تواند عاشقانرا پیر کرد

۳

نی غلط هم نیست سوزد مغز را در استخوان

هم جوان هم پیر را از جان شیرین سیر کرد

۴

از بنی‌آدم چه میخواهند این قوم پری

یا رب این بیداد خوبان را که بر ما چیر کرد

۵

تا دچار من شده است ابرو کمانی در کمین

بهر قصد جان من مژگان خود را تیر کرد

۶

ای عزیزان با دل من نازنینانرا چه کار

در شمار چیستم تا بایدم تسخیر کرد

۷

نی غلط کردم که اینان نیز چون من سخره‌اند

پادشه عشق است معشوقی کجا تقصیر کرد

۸

روز اول پای دل را فیض میبایست بست

کار چون از دست شد کی میتوان تدبیر کرد

۹

بودنی چون بایدش بودن پشیمانی چه سود

رو نماید آخرآن کاول قضا تقدیر کرد

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا فیض کاشانی با تصحیح و مقابلهٔ محمد پیمان - فیض کاشانی - تصویر ۲۱۳

نظرات