
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۲۷۴
۱
چو نقاش ازل طرح جهان کرد
محبت را چو جان دوری نهان کرد
۲
شراب عشق بر آفاق پیمود
جهانرا سربسر لبریز جان کرد
۳
جهان چون مست شد از باده عشق
گلی را دل ز دلها جان روان کرد
۴
برون آورد دست لطف از جیب
چگویم تا چها با جسم و جان کرد
۵
دل آزاد کانرا جای خود ساخت
روان عاشقان جان جهان کرد
۶
عنایتهای عشق لایزالی
چه با جان دل آزاد گان کرد
۷
نقاب از روی چون خورشید برداشت
جمالی در هویدائی نهان کرد
۸
ربود از سینها او هر دلی بود
چو دلها را ربود آهنگ جان کرد
۹
بدردی فیض را بخرید از وی
دوای درد بی درمان بآن کرد
نظرات