
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۲۷۷
۱
دل را غمگین نمیتوان کرد
غمگین را تمکین نمیتوان کرد
۲
تلخست جهان به غیر عشقت
کامی شیرین نمیتوان کرد
۳
عشق تو بجان خرید ای دوست
سودا به از این نمیتوان کرد
۴
ز آمدشد غیر پاک کردم
دل را چرکین نمیتوان کرد
۵
دل منزل دوست است در وی
غیری تمکین نمیتوان کرد
۶
غم را شادی حساب کردم
جان را غمگین نمیتوان کرد
۷
از هر که جفا کند بریدم
با دوست چنین نمیتوان کرد
۸
گر صبر توان ز ماه رویان
زان زهره جبین نمیتوان کرد
۹
جان و دل و دین فداش کردم
در عشق جز این نمیتوان کرد
۱۰
جز در ره وصل دوستان فیض
ترک دل و دین نمیتوان کرد
تصاویر و صوت

نظرات