
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۲۸۲
۱
همه را خود نوازد و سازد
گرچه از خود بکس نپردازد
۲
همه او او همه است خود با خود
جاودان نرد عشق میبازد
۳
کسوت نو بهر زمان پوشد
مرکب تازه دم بدم تازد
۴
گاه شاهد شود کرشمه کند
گاه با شاهدان نظر بازد
۵
که نیاز آورد بدرگه خود
گاه بر خود بخویشتن نازد
۶
گاه سوزد بقهر دلها را
گاه سازد بلطف و بنوازد
۷
هست درمان هر دلی دردی
فیض را درد عشق میسازد
نظرات