فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۲۸۷

۱

محنت این سرا بکش ریحِ نجات می‌رسد

در ظلمات صبر کن آب حیات می‌رسد

۲

گر تو کنی به دوست رو، تن بدهی به حکم او

صد مددش به جان تو از جذبات می‌رسد

۳

بهر حلاوت حیات تن به نبات عشق ده

چوب چو در شکر رسد شاخ نبات می‌رسد

۴

بار صلوه را بکش تلخی صوم را بچش

بهر صلات و صوم از او صد صلوات می‌رسد

۵

مالی اگر رسد برات از دل خوش بده زکات

در دو سرا دهنده را اجر زکات می‌رسد

۶

حج بگذار اگر ترا هست توان و طاقتی

در ره کعبه حاج را صد برکات می‌رسد

۷

عشق بورز ای پسر در ره عشق باز سر

کشتهٔ عشق دوست را تازه حیات می‌رسد

۸

در ره حق ثبات ورز تا برسی به دوست فیض

عذر فتور خواستن کسی به ثبات می‌رسد

تصاویر و صوت

نظرات