
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۲۹۰
۱
کسی از عمر برخوردار باشد
که از عشق نگاری زار باشد
۲
هوای دلبری ما پسند است
دو عالم را بهل ز اغیار باشد
۳
بغیر عشق دل چیزی نخواهد
که غیر عشق بر دل بار باشد
۴
خلایق جمله در خوابند الا
دو چشم عاشقان بیدار باشد
۵
ز کوی دوست میآید نسیمی
کسی یابد که او هشیار باشد
۶
کسی را کو ز عشقی برد بوئی
چه پروای گل و گلزار باشد
۷
دلی راکو بود داغی ز عشقی
کیش با لاله یا گل کار باشد
۸
کسی کو یافت ذوق لذت عشق
ز جنت گر زند دم عار باشد
۹
بهشت دیگران گلزار باشد
بهشت ما رخ دلدار باشد
۱۰
نعیم زاهدان حور و قصور است
نعیم عاشقان دیدار باشد
۱۱
جحیم بیغمان دود است و آتش
جحیم ما فراق یار باشد
۱۲
نه پیچم از بلای دوست گردن
که در عشق امتحان بسیار باشد
۱۳
کسی را میرسد لاف محبت
که چشمش زار و دل افکار باشد
۱۴
بهشت فیض باشد عشق جانان
ز اشگش تحتها الانهار باشد
تصاویر و صوت

نظرات