فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۲۹۹

۱

کاش از دل بی دل خبری داشته باشد

زین قصهٔ مشکل خبری داشته باشد

۲

گر از دلم آگاه شدی رحم نمودی

ای کاش دل از دل خبری داشته باشد

۳

ای کاش بداند جگر است این نه سر شکست

از خارج و داخل خبری داشته باشد

۴

کشتم همه مهر و درویدم همه غم کاش

زین مزرعهٔ دل خبری داشته باشد

۵

ایکاش بداند که چه کشتم چه درودم

زین کشته و حاصل خبری داشته باشد

۶

ای کاش بدانم که چرا میکشدم زار

مقتول ز قاتل خبری داشته باشد

۷

زان خواستم از وی نظری تا بدهم جان

کاش از دل سائل خبری داشته باشد

۸

ای کاش بفهم سخن ناصح پر گو

دیوانه عاقل خبری داشته باشد

۹

در بحر غم عشق غریق است دل فیض

ای کاش ز ساحل خبری داشته باشد

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
آرزو
۱۳۹۱/۰۷/۲۹ - ۰۶:۲۸:۳۴
سلامباتشکر از سایت خوبتونمن هرچی مصرع اول بیت سوم رو میخونم نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنمنمیدونم من بد میخونم یا تایپ و شعر مشکل دارهلطفا راهنمایی کنید
user_image
یاسر
۱۳۹۴/۰۸/۲۹ - ۰۵:۳۵:۵۹
سلام آرزو خانم دو کلمه آخر مصراع اول بیت سوم نوشته : سرشک است