
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۳۰۴
۱
هر آنکسکه خود را پسندیده باشد
بهر مویش ابلیس خندیده باشد
۲
نباشد پسندیده جز آنکه حقش
در آیات قرآن پسندیده باشد
۳
ز انوار ایمان و اسرار عرفان
فروغی بسیماش تابیده باشد
۴
ز دیدار او حق به دیدار آید
که نور خدا زو تراویده باشد
۵
در آئینه روی آن صاحب دل
خدای جهان را عیان دیده باشد
۶
بحق بسته باشد دل غیب بین را
ز بیگانه و خویش ببریده باشد
۷
بود بهر حق جنبش آن زنده دل را
نفرموده باشد نجنبیده باشد
۸
خلایق ز حق سوی باطل گرایند
ز حق سوی حق او گرائیده باشد
۹
بود مردمان را همه ترس از هم
خدا بین ز جز خود نترسیده باشد
۱۰
بخسبد دو چشم دوبینان همه شب
یکی بین دو چشمش نخسبیده باشد
۱۱
پسندیدهٔ دشمنان نیز باشد
ز بس دوست او را پسندیده باشد
۱۲
خنک آنکه چون فیض گلهای قدسی
ز گلزار لاهوت میچیده باشد
نظرات