
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۳۱۱
۱
از پی آن نکار خواهم شد
در ره او غبار خواهم شد
۲
قصه غصه شرح خواهم کرد
بر دل یار بار خواهم شد
۳
خون دل را زدیده خواهم ریخت
در غم عشق زار خواهم شد
۴
چند بیهوده بگذرانم عمر
بر سر کار و بار خواهم شد
۵
خویش را کارنامه خواهم ساخت
غیرت روزگار خواهم شد
۶
همچو مجنون و وامق و فرهاد
شهرهٔ هر دیار خواهم شد
۷
عقل رسمیست موجب غفلت
بجنون هوشیار خواهم شد
۸
زان لب و چشم مست خواهم گشت
رفته رفته ز کار خواهم شد
۹
فیض اگر جان نثار او نکند
تا ابد شرمسار خواهم شد
تصاویر و صوت

نظرات