فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۳۴۱

۱

صد جلوه کنی هر دم و دیدن نگذارند

گل گل شکفد زان رخ و چیدن نگذارند

۲

در باغ جمالت گل و ریحان فراوان

یک مردم چشمی بچریدن نگذارند

۳

در آرزوی آب حیات از لب لعلت

لب تشنه بمردیم و مکیدن نگذارند

۴

عشاق جگر سوخته داغ غمت را

در حسن و جمالت نگریدن نگذارند

۵

پرواز کند طایر جان سوی جنابت

در آرزوی وصل و رسیدن نگذارند

۶

بیهوده پر و بال معارف چه گشائیم

در ساحت عزتو پریدن نگذارند

۷

قرب تو و حرمان مرا تشنه لبی گفت

نزدیک لب آرند و چشیدن نگذارند

۸

در سر سویدای دل و رخ ننمایند

در مردمک دیده دویدن نگذارند

۹

تو در نظر و فیض ز دیدار تو محروم

غرق می وصلیم و چشیدن نگذارند

تصاویر و صوت

نظرات