
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۳۴۶
۱
هر که حرفی ز کتاب دل ما گوش کند
هر چه از هر که شنیده است فراموش کند
۲
تا ابد از دو جهان بیخبر افتد مدهوش
هر که یک جرعه می از ساغر ما نوش کند
۳
لذت مستی بیباده ما هر که چشید
کی دگر یاد شراب و هوس هوش کند
۴
هر که دید است رخ او ندهد گوش به پند
چشم خود وقف بر آن زلف و بناگوش کند
۵
افسدوهاست شه عشق که در قریهٔ دل
هرچه یابد همه را بیخود و مدهوش کند
۶
ز آسمان بهر نثارش طبق نور آید
سینهٔ خویش بر اسرار چو سرپوش کند
۷
پخت دل ز آتش سودای غم بیهوده
فیض مگذار که این دیک دگر جوش کند
تصاویر و صوت

نظرات