
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۳۵۵
۱
حق را نمیگویم بعام علم این تقاضا میکند
آرم برای خام خام علم این تقاضا میکند
۲
عامی اگر پرسد ز من عامی شوم من در سخن
گویم چرائی ناتمام علم این تقاضا میکند
۳
برهان چو آرد پیش من برهان بود هم کیش من
حق را باو گویم تمام علم این تقاضا میکند
۴
آید چو از راه جدل باشد مرا هم این عمل
برهان نیارم در کلام علم این تقاضا میکند
۵
از نور مصباح یقین تا ره نه بینم مستبین
حاشا نهم در راه گام علم این تقاضا میکند
۶
حرفی نیارم بر زبان از روی تخمین و گمان
مجزوم را سازم امام علم این تقاضا میکند
۷
از عمر تا دارم نفس از ره نخواهم کرد بس
تا در جنان گیرم مقام علم این تقاضا میکند
۸
سایل شوم بر هر دری پرسم زهر واپستری
شاید شوم از فیض عام علم این تقاضا میکند
۹
فیض و ره افتادگی تحصیل علم و سادگی
بر ساده نقش آید تمام علم این تقاضا میکند
نظرات