
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۳۶۰
۱
سوی این دون گدا آنشاه کی رو میکند
التفاتی از سگش میخواهم او کی میکند
۲
میتوانستم کز او احوال دل گیرم ولی
گفتگو آن تند خوبا چون منی کی میکند
۳
در شب تاریک زلفش صد هزاران همچو من
گم کند گر دل یکی را جستوجو کی میکند
۴
از سر کویش کجا من میتوانم پا کشید
این سر سودا پرستم ترک او کی میکند
۵
مردم از غم ایمسلمانان مرا آگه کنید
با من آخر آشتی آن جنگجو کی میکند
۶
هر که خورشید رخش را دیده باشد یکنظر
دیدن غلمان و حوران آرزو کی میکند
۷
فیض در روی بتان میبیند آیات خدا
ور نه در وصف بتان این گفتگو کی میکند
تصاویر و صوت

نظرات