فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۳۶۲

۱

اهل معنی همه جان هم و جانان همند

عین هم قبله هم دین هم ایمان همند

۲

در ره حق همگی هم سفر و همراهمند

زاد هم مرکب هم آب هم و نان همند

۳

همه بگذشته ز دنیا به خدا رو کرده

هم عنان در ره فردوس رفیقان همند

۴

همه از ظاهر و از باطن هم آگاهند

آشکارای هم و واقف اسرار همند

۵

عقل کلشان پدر و مادرشان نفس کلست

همه ماننده بهم نادر و اخوان همند

۶

همه آئینهٔ هم صورت هم معنی هم

همه هم آینه هم آینه‌داران همند

۷

مرهم زخم همند و غم هم را غمخوار

چارهٔ درد هم و مایهٔ درمان همند

۸

یکدیگر را همه آگاهی و نیکوخواهی

در ره صدق و صفا قوت ایمان همند

۹

همه چون حلقهٔ زنجیر بهم پیوسته

دم بدم در ره حق سلسله جنبان همند

۱۰

بر کسی بار نه و بارکش یکدیگرند

خار جان و دل خویشند و گلستان همند

۱۱

یکدیگر را سپرند و جگر خود را تیر

بدل خوش همه دشوار خود آسان همند

۱۲

همه بر خویش ستادند و ستاد اخوان را

ماتم خویش و خرمی جان همند

۱۳

دل هم دلبر هم یار وفا پیشه هم

چشم و گوش هم و دلدار و نگهبان همند

۱۴

گر بصورت نگری بی‌سر و بی‌سامانند

ور بمعنی نظر آری سر و سامان همند

۱۵

هریکی در دگری روی خدا می‌بیند

همچو آئینه همه واله و حیران همند

۱۶

حسن و احسان یکی از دیگری بتوان دید

مظهر حسن هم و مشهد احسان همند

۱۷

همه در روی هم آیات الهی خوانند

همه قرآن هم و قاری قرآن همند

۱۸

طرب افزای هم و چاره هم در هر گاه

مایهٔ شادی هم کلبهٔ احزان همند

۱۹

غزل دیگر اگر فیض بگوید بد نیست

شرح حال دگران را که غم جان همند

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا فیض کاشانی با تصحیح و مقابلهٔ محمد پیمان - فیض کاشانی - تصویر ۱۳۵

نظرات