فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۳۶۶

۱

دل عالم حسن تو کی رنج و تعب بیند

گر عالم عقل آید صد عیش و طرب بیند

۲

در عالم عقل آنکو چشم و دل او وا شد

گلهای طرب چیند اسرار عجب بیند

۳

از عقل اگر آرد رو سوی جناب عشق

از جلوهٔ هر مربوب رخساره رب بیند

۴

آیات کلام حق آن خواند و این فهمد

این لذت لب یابد آن صورت لب بیند

۵

ماند بکسی دانا کو روز ببیند حسن

خوانندهٔ بی دانش آنرا که بشب بیند

۶

اسرار طلب می کن چون داد طرب میکن

ور نه دهدت اجری چون صدق طلب بیند

۷

سرباز درین نعمت تن ده بغم و محنت

در تربیت جان کوش تن گرچه تعب بیند

۸

عارف که بود گم نام از جاه و حسب ناکام

معروف شود آنجا صد نام و لقب بیند

۹

گر رنج برد حاجی صد گنج برد حاجی

سهلست اگر در ره یغمای عرب بیند

۱۰

گر فیض بود خشنود از هرچه ز حق آید

حق باشد از او راضی پاداش ادب بیند

تصاویر و صوت

نظرات