
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۳۷
۱
بررهگذر نفحهٔ یار است دل ما
خرّم تر از ایام بهار است دل ما
۲
از غیب رسد قافلهٔ تازه بتازه
آن قافله را راهگذار است دل ما
۳
روشنتر از آئینه و آب و مه و مهر است
پاکیزه ز زنگار و غبار است دل ما
۴
خالی نبود یکنفس از حور سرشتی
پیوسته نگارش بکنار است دل ما
۵
هر دم رود از جا بهوای سر زلفی
آشفته تر از طرّه یارست دل ما
۶
یک لحظه فرارش نبود لیک همیشه
در شیوه رندی بقرار است دل ما
۷
هم صومعه هم میکده هم مسجد و هم دیر
یک معنی و بنموده هزار است دل ما
۸
غافل منگر منبع فیض است دل فیض
گستاخ مبین مسند یار است دل ما
تصاویر و صوت

نظرات